{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
وصال در عشق بس چه دارد حیرانی من نگویم رسیدم به وصال اما دیده ام ناله ی عاشقی در تنهایی گریان سخن می گفت می کرد حق حق و بی تابی ای کاش می شد اینگونه عاشق شد
نرو تنهام نزار با درد و غم هام اگه چه دلخوری از خیلی حرفام به قرآنی که از سایش گذشتم به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
تنهایی و دل تنگی هایتان را پیش فروش نکنید فصلش که برسد به قیمت می خرند
وفای اشک را نازم که در شب های تنهایی گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم
در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی از من تا تو صد سال راه است و جدایی حال شب است و غم و تنهایی افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی
شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند بی رحم بیا رحم به تنهایی من کن
دوستی اتفاق است جدایی رسم طبیعت طبیعت زیباست نه به زیبایی حقیقت حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی جدایی سخت است نه به تلخی تنهایی
هر قطره اشک نشان دل شکستگی است هر سکوت نشان تنهایی است هر لبخند نشان مهربانی است هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد وسعت تنهایی ا م را حس نکرد در میان خنده های تلخ من گریه پنهانیم را حس نکرد
درد غریبیست تنهایی و بی کسی امان از دلی که دلبر ندارد
تو آسمان دنیا هر کسی ستاره ای دارد چرا وقتی نوبت ماست آسمان جایی ندارد
دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم تا دم لحظهء مردن شعر تنهایی بخونم
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم بیا مثل پروانه های غریب نیاز به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم
شب من پنجره ای بی فردا روز من قصه ی تنهایی ما مانده بر خاک و اسیر ساحل ماهی ام ، ماهی دور از دریا
کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست
وصال در عشق بس چه دارد حیرانی من نگویم رسیدم به وصال اما دیده ام ناله ی عاشقی در تنهایی گریان سخن می گفت می کرد حق حق و بی تابی ای کاش می شد اینگونه عاشق شد
نرو تنهام نزار با درد و غم هام اگه چه دلخوری از خیلی حرفام به قرآنی که از سایش گذشتم به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
تنهایی و دل تنگی هایتان را پیش فروش نکنید فصلش که برسد به قیمت می خرند
وفای اشک را نازم که در شب های تنهایی گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم
در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی از من تا تو صد سال راه است و جدایی حال شب است و غم و تنهایی افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی
شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند بی رحم بیا رحم به تنهایی من کن
دوستی اتفاق است جدایی رسم طبیعت طبیعت زیباست نه به زیبایی حقیقت حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی جدایی سخت است نه به تلخی تنهایی
هر قطره اشک نشان دل شکستگی است هر سکوت نشان تنهایی است هر لبخند نشان مهربانی است هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد وسعت تنهایی ا م را حس نکرد در میان خنده های تلخ من گریه پنهانیم را حس نکرد
درد غریبیست تنهایی و بی کسی امان از دلی که دلبر ندارد
تو آسمان دنیا هر کسی ستاره ای دارد چرا وقتی نوبت ماست آسمان جایی ندارد
دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم تا دم لحظهء مردن شعر تنهایی بخونم
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم بیا مثل پروانه های غریب نیاز به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم
شب من پنجره ای بی فردا روز من قصه ی تنهایی ما مانده بر خاک و اسیر ساحل ماهی ام ، ماهی دور از دریا
کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}