{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
با تو بر مرغان دریایی امیرم بی تو در زندان تنهایی اسیرم با تو در کاخ وفا ارباب عشقم بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم
به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست به این ارزد که دلم تنهاست ؟
قانون دنیا تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
تنهایی گاهی وقتا تقدیر ما نیست ترجیح ماست !
توای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی زتنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی
بدونت روز و شب افتاده ام در دام تنهایی و تن خسته تر از پاییزم از انجام تنهایی دلم با یاد عشقت می تپد هر دم دراین سینه اگر در سر پرم هر لحظه از ابهام تنهایی
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم
بیچاره تنهایی این عروس نگون بخت آه و اشک را دوست ندارد و شکستن سکوتش میداند عادت دشمن است دل ناامید امیدوار میرود و باز تنهایی می ماند و تنهایی
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم ! و فهمیدم تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم …
با من تنها بگو این قصه را با من تنها خدا این بنده را ای خدا تنها تویی تنها منم من به تنهایی تو سر میزم
تو تنها باش و من تنهای تنها که دارم وقت تنهایی سخن ها نگاه عاشقم تا آسمانهاست مرا تا عرش اعلا نردبان هاست نماز خلوتم را صد قنوت است کلام شعر تنهایی سکوت است
دنیا نخواستیم یار بی معرفت تنهایی بهتره درد بی کسی نخواستیم شفاعت تنهایی بهتره یک عمر بودیم در پی یار باوفا اما ندیدیم به غیر از جفا تنهایی بهتره
بهاری کن مرا جانا که من پابند پاییزیم و آهنگ غزل های جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد
هفت شهر عشق شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه فکر جدایی شهر پنجم : بی وفایی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی
در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود چشم هایم را که در آن دریایی از محبت موج می زند به تو خواهم بخشید تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی
من آن گلبرگ مغرورم نمی میرم ز بی آبی ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
با تو بر مرغان دریایی امیرم بی تو در زندان تنهایی اسیرم با تو در کاخ وفا ارباب عشقم بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم
به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست به این ارزد که دلم تنهاست ؟
قانون دنیا تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
تنهایی گاهی وقتا تقدیر ما نیست ترجیح ماست !
توای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی زتنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی
بدونت روز و شب افتاده ام در دام تنهایی و تن خسته تر از پاییزم از انجام تنهایی دلم با یاد عشقت می تپد هر دم دراین سینه اگر در سر پرم هر لحظه از ابهام تنهایی
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم
بیچاره تنهایی این عروس نگون بخت آه و اشک را دوست ندارد و شکستن سکوتش میداند عادت دشمن است دل ناامید امیدوار میرود و باز تنهایی می ماند و تنهایی
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم ! و فهمیدم تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم …
با من تنها بگو این قصه را با من تنها خدا این بنده را ای خدا تنها تویی تنها منم من به تنهایی تو سر میزم
تو تنها باش و من تنهای تنها که دارم وقت تنهایی سخن ها نگاه عاشقم تا آسمانهاست مرا تا عرش اعلا نردبان هاست نماز خلوتم را صد قنوت است کلام شعر تنهایی سکوت است
دنیا نخواستیم یار بی معرفت تنهایی بهتره درد بی کسی نخواستیم شفاعت تنهایی بهتره یک عمر بودیم در پی یار باوفا اما ندیدیم به غیر از جفا تنهایی بهتره
بهاری کن مرا جانا که من پابند پاییزیم و آهنگ غزل های جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد
هفت شهر عشق شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه فکر جدایی شهر پنجم : بی وفایی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی
در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود چشم هایم را که در آن دریایی از محبت موج می زند به تو خواهم بخشید تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی
من آن گلبرگ مغرورم نمی میرم ز بی آبی ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}