{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ایستـاده و لبخــــند زنـــان ! پـایـش را رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد .. تنــــهـایـی !
تنهایی آدم ها به عمق دریاست ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .
دکتر پای نسخه ام بنویس ممنوع ملاقات بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . .
تــــنهـایـــی ام فــــقـط ادّعــــا دارد ! بــا ایــن هـمه بـــزرگـی اش .. جــــای خــــالــی ات را پـــــر نــــمی کـــــــنــــد !
ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان ! امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن ! مـــتـوجـّـه نــــشـدن !
حوالیِ خاکستری رویاهایم نخواب رنگ می گیرد تنهایی ات!
تنهایى راه رفتن سخت نیست … ! ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم تنهایى برگشتن خیلى سخته …
کـاش به خودمان قــول بدهیــم وقتی عاشق شویــم که آماده ایم نــه وقتی کــه تنهــائیـم
مثلِ چوب کبریتی میانِ پلکهای زمین خواب از سر شهر پرانده است مردی که تنهاییِ خود را هر شب در خیابانهای شهر سوت میزند!
جُذام که ندارم فقط تنهایاَم پس دیگر چرا از من فرار میکنیْ مرگ؟!
به مرگ هم نمیشود امید بست وقتی در تو رسوب میکند تنهایی!
شبها، پرندههایش میروند روزها، ستارههایش ببین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!
همیشه همین است: تا برسی تمامت کرده خورهی تنهایی!
نترس! سگی که پارس میکند حتمن که هار نیست ما آدمها هم گاهی از شدت تنهایی پاچهی خودمان را گاز میگیریم!
سرِ قرارهای عاشقانهات هیچوقت بهوقت نرسیدم. سالهاست ساعتم خواب رفته است رووی زنگِ تنهایی!
پیلهی تنهاییاَم شکفته نشد هیچوقت. اما چه باک! ابریشمِ پیراهنَت شدهام حالا!
ایستـاده و لبخــــند زنـــان ! پـایـش را رویِ گلـویـــم فـشار میـدهـد .. تنــــهـایـی !
تنهایی آدم ها به عمق دریاست ولی پر کردنش با یک لیوان محبت کافیه . . .
دکتر پای نسخه ام بنویس ممنوع ملاقات بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . .
تــــنهـایـــی ام فــــقـط ادّعــــا دارد ! بــا ایــن هـمه بـــزرگـی اش .. جــــای خــــالــی ات را پـــــر نــــمی کـــــــنــــد !
ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان ! امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن ! مـــتـوجـّـه نــــشـدن !
حوالیِ خاکستری رویاهایم نخواب رنگ می گیرد تنهایی ات!
تنهایى راه رفتن سخت نیست … ! ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم تنهایى برگشتن خیلى سخته …
کـاش به خودمان قــول بدهیــم وقتی عاشق شویــم که آماده ایم نــه وقتی کــه تنهــائیـم
مثلِ چوب کبریتی میانِ پلکهای زمین خواب از سر شهر پرانده است مردی که تنهاییِ خود را هر شب در خیابانهای شهر سوت میزند!
جُذام که ندارم فقط تنهایاَم پس دیگر چرا از من فرار میکنیْ مرگ؟!
به مرگ هم نمیشود امید بست وقتی در تو رسوب میکند تنهایی!
شبها، پرندههایش میروند روزها، ستارههایش ببین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!
همیشه همین است: تا برسی تمامت کرده خورهی تنهایی!
نترس! سگی که پارس میکند حتمن که هار نیست ما آدمها هم گاهی از شدت تنهایی پاچهی خودمان را گاز میگیریم!
سرِ قرارهای عاشقانهات هیچوقت بهوقت نرسیدم. سالهاست ساعتم خواب رفته است رووی زنگِ تنهایی!
پیلهی تنهاییاَم شکفته نشد هیچوقت. اما چه باک! ابریشمِ پیراهنَت شدهام حالا!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}