شبیه روز برایم نرفته روشن بود فدک گرفتن از این قوم دردسر دارد گرفت دست مرا مادرم ، نشد... نگذاشت... تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد

من از میان همه شما ؛ منتظر کسی بودم که نیامد... نیامدن هزار بهانه میخواست و آمدن یکی...

غمی نیست؛ گیریم "فدک" را از تو بگیرند، آسمانها زیر پای توست، مادر..........

من وتو هردو ز یک شهر وزهم بیخبریم/هردو دنبال ذل گمشده ای دربدریم/ما که محتاج نفسهای همیم.آه چرا؟/از کنار تن یخ کرده هم میگذریم

دستتو بکن تو موهات و یک تارشو بگیر تو دستت...گرفتی؟ حالا همونی که تو دستته همونو به صد تا دنیا نمیدم

یخ لبهایم...ارزانی بهشت لبهایت ومن... تازه کشف کرده ام ....رازِ .........شیرینیِ  ...................یخ در بهشت را..........

الا اي چاه ! يارم را گرفتند  گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند  ميون كوچه‌ها با ضرب سيلي  همه دار و ندارم را گرفتند 

عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !

ایام ،تعلق به گل یاس گرفته،افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا.. شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) رو ب همه تسلیت میگم

مرا به عنوان ذغال قلیانت پذیرا باش تا به احترام نفست خاکستر شوم...

مادر هر کاری کند اهل خانه هم یاد می گیرند... مثلا اگر "شهید" شود...

مثل گندمای تشنه بارون بهارو می خوام بی تو مرگ من یقینه تب انتظارو می خوام توی چشم عاشق من تویی پیدا تویی پیدا توی خونه ی دل من تویی تنهای تنها...

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن....! میدانی هر قلبی "دردی" دارد... فقط نحوه ی ابراز آن متفاوت است! برخی آن را در چشمانشان پنهان می کنند و برخی در لبخندشان....!

یا علی قبر پرستویت کجاست؟ آن گل صد برگ خوش بویت کجاست

سکسکه ام گرفت... گفتم مرا بترسان... دستانم را رها کرد...نفسم بند آمد!

کاش جایمان عوض میشد تا : تو میدانستی که چقدر بـــــــــی انصــــــــــــــافــــــــــی  و  من می دانستم چــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ؟