قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام

بعضی وقتایی که لازمت داشتم بودی..... خیلی وقتا که بهت نیاز داشتم کنار نبودی..... ولی مهم نیست..... الان که هستی، یه دنیا می ارزه.

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم از لج تو ... از لج خودم ... که حاضر نبودیم یک بار این ها را واقعی به هم بگوییم ....

دلــــــــــم .. با مشت ديگران کـَـکش هم نمي گزد... امــــــــــــــــــــــــــــــا ، اخم تو .. خردش مي کند ، چه برسد به قهر و نبودنت . . .

پاییزنیا...من دیگرنای قدم زدن درباران هایت راندارم....من ازپس عاشقانه هایت برنمی آیم

خط چشمت را نمیتوانم بخوانم...آه من چقدر بیسوادم.

هنگامی که فقر از دروارد شود،عشق از پنجره می گریزد.

گویند: پاییز بهاری ست که عاشق شده است من که خود عاشق آن فصل بهارم چه کنم با بهاری که دلم برده و پاییز شده ست با بهاری که خودش عاشق و برگ ریز شده ست

مرگ را ترجیح میدهم به زندگی كردن در دنیایی كه تو نیستی..

عشق یعنی وقتی ازش دوری زمآن نمیگذره و حالت بدتر از مرگه

معنای زنـــده بودن من... با "تـــو" بودن است...

خودت باش،خوششن هم نیامد،نیامد اینجا که مجسمه سازی نیست !

تو که نیستی احاطه می کنند مرا خیالاتی که از سمت تو می آیند ، کاش بودی و اینها اینقدر جسارت نداشتند !

اگر "مــــــــــوهایـــت" نبـــود........ بــــــــــاد را چــــگونه نقـــــــاشی میــــــکردم؟؟؟؟!!!!!!.........

به یک "نترس" به یک"اغوش" به یک"نوازش" به یک"دوستت دارم" خلاصه بگویم به"تــــــو" نیازمندم!!@

از امروز استفاده کن و امروز را از دست مده. دیل کارنگی