بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس شعر / اس ام اس ویلیام شکسپیر

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

وقتی قندیل های یخ از دیوار می آویزد ، و " دیک " شبان با های دهانش سر انگشت هایش را گرم می کند و "تام " کنده های هیزم را به تالار می کشد وقتی سطل شیر ، یخ زده به خانه می رسد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

پس از مرگم در سوگ من منشین آن هنگام که بانگ ناخوشایند ناقوس مرگ را می شنوی که به دنیا اعلام می کند: من رها گشته ام ؛ ازاین دنیای پست , از این مأمن پست ترین کرم ها

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

من گل رز دیده ام، نقاب که از چهره بردارد سفید و قرمز است اما چنین گلی بر گونه های معشوقم ندیده ام. عطر هایی هستند با رایحه ی دلپذیر بیشتر از رایحه ای که معشوق من با خود دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

هر زمان كه از جور ِ روزگار و رسوايي ِ ميان ِ مردمان در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم، و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

شکوه ِ دنیا همچون دایره ای بر روی آب است که هر زمان بر پهنای خود می افزاید و در منتهای بزرگی هیچ می شود.

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس شعر / اس ام اس ویلیام شکسپیر

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

وقتی قندیل های یخ از دیوار می آویزد ، و " دیک " شبان با های دهانش سر انگشت هایش را گرم می کند و "تام " کنده های هیزم را به تالار می کشد وقتی سطل شیر ، یخ زده به خانه می رسد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

پس از مرگم در سوگ من منشین آن هنگام که بانگ ناخوشایند ناقوس مرگ را می شنوی که به دنیا اعلام می کند: من رها گشته ام ؛ ازاین دنیای پست , از این مأمن پست ترین کرم ها

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

من گل رز دیده ام، نقاب که از چهره بردارد سفید و قرمز است اما چنین گلی بر گونه های معشوقم ندیده ام. عطر هایی هستند با رایحه ی دلپذیر بیشتر از رایحه ای که معشوق من با خود دارد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

هر زمان كه از جور ِ روزگار و رسوايي ِ ميان ِ مردمان در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم، و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

شکوه ِ دنیا همچون دایره ای بر روی آب است که هر زمان بر پهنای خود می افزاید و در منتهای بزرگی هیچ می شود.