{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
زمان بی کرانه را تو با شمار عمر ما مسنج به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش هوشنگ ابتهاج
گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟ چشم غمگينش به رويم خيره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکيد لرزه افتادش به گيسوي بلند زير لب غمناک خواند نالهي زنجيرها بر دست من!... هوشنگ ابتهاج
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری... هوشنگ ابتهاج
بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!... هوشنگ ابتهاج
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟ چشم غمگينش به رويم خيره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکيد لرزه افتادش به گيسوي بلند زير لب غمناک خواند نالهي زنجيرها بر دست من!...
بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!...
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
زمان بی کرانه را تو با شمار عمر ما مسنج به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش هوشنگ ابتهاج
گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟ چشم غمگينش به رويم خيره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکيد لرزه افتادش به گيسوي بلند زير لب غمناک خواند نالهي زنجيرها بر دست من!... هوشنگ ابتهاج
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری... هوشنگ ابتهاج
بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!... هوشنگ ابتهاج
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟ چشم غمگينش به رويم خيره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکيد لرزه افتادش به گيسوي بلند زير لب غمناک خواند نالهي زنجيرها بر دست من!...
بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!...
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس شعر / اس ام اس هوشنگ ابتهاج