{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
خارپشتي شده ام كه تيغهايش دنياي امني برايش ساخته اما حسرت نوازشي عاشقانه تا ابد بر دلش مانده است.
احساس و بادكنك خيلي به هم شبيه اند. هردو را كه زيادي بادكني ميتركد و تو ميماني و تكه هاي پاره پاره شده اش
سفر به آسمانها از روی زمین آغاز نمیشود. از درون شهرها و آبادیها ...از درون خانه ها و بسترها آغاز نمیشود. از زیر خاک...از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد.
انقدر مرده ام که دیگر هیچ چیز مرگ مرا اثبات نمیکند...فروغ
روز از عمر كوتاهش مي ناليد, مي خواست سال باشد! سال از عمر كوتاهش مي ناليد, مي خواست قرن باشد! قرن پير مي خواست ثانيه باشد ! او خسته بود ..."
هرچه می روم ، نمی رسم ... گاهی با خود فکر می کنم نکند من باشم... کلاغ آخر قصه ها...
شـب در کارنامه سیاه زندگی خود چه کرده است که افتخار گرفتن این همه ستاره را دارد !؟
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند معنی کور شدن را گره ها میفهمند سخت است بالا بروی ساده بیای پایین قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند.
دیوار را که خط خطی کنی آنگاه سایه ی من را میبینی فقط یادت باشد با قلم سفید خط خطی کنی این دیوار سیاه است ...
مردم شهری که همه درآن میلنگند به کسی که راست راه میرود میخندند!
اعتراف مى كنم بچه كه بودم فكر ميكردم اگه برم بالاى كوه دستم به آسمون ميرسه
حكايت من،حكايت كسي است كه عاشق دريابود،اماقايق نداشت؛دلباخته سفربود،اماهمسفر نداشت؛حكايت كسي است كه زجركشيد،اماضجه نزد؛زخم داشت،ولي ناله اي نكرد؛نفس ميكشيداماهمنفس نداشت.خنديد،غمش راكسي نفهميد.
انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند " من خوب هستم "
ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت عقده ای داشت روی خاک خالی کرد و رفت.
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرزو گل سرخ یکیست.
غم قفس به کنار آنچه عقاب را پیر می کند پرواز زاغ بی سروپاست.
خارپشتي شده ام كه تيغهايش دنياي امني برايش ساخته اما حسرت نوازشي عاشقانه تا ابد بر دلش مانده است.
احساس و بادكنك خيلي به هم شبيه اند. هردو را كه زيادي بادكني ميتركد و تو ميماني و تكه هاي پاره پاره شده اش
سفر به آسمانها از روی زمین آغاز نمیشود. از درون شهرها و آبادیها ...از درون خانه ها و بسترها آغاز نمیشود. از زیر خاک...از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد.
انقدر مرده ام که دیگر هیچ چیز مرگ مرا اثبات نمیکند...فروغ
روز از عمر كوتاهش مي ناليد, مي خواست سال باشد! سال از عمر كوتاهش مي ناليد, مي خواست قرن باشد! قرن پير مي خواست ثانيه باشد ! او خسته بود ..."
هرچه می روم ، نمی رسم ... گاهی با خود فکر می کنم نکند من باشم... کلاغ آخر قصه ها...
شـب در کارنامه سیاه زندگی خود چه کرده است که افتخار گرفتن این همه ستاره را دارد !؟
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند معنی کور شدن را گره ها میفهمند سخت است بالا بروی ساده بیای پایین قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند.
دیوار را که خط خطی کنی آنگاه سایه ی من را میبینی فقط یادت باشد با قلم سفید خط خطی کنی این دیوار سیاه است ...
مردم شهری که همه درآن میلنگند به کسی که راست راه میرود میخندند!
اعتراف مى كنم بچه كه بودم فكر ميكردم اگه برم بالاى كوه دستم به آسمون ميرسه
حكايت من،حكايت كسي است كه عاشق دريابود،اماقايق نداشت؛دلباخته سفربود،اماهمسفر نداشت؛حكايت كسي است كه زجركشيد،اماضجه نزد؛زخم داشت،ولي ناله اي نكرد؛نفس ميكشيداماهمنفس نداشت.خنديد،غمش راكسي نفهميد.
انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند " من خوب هستم "
ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت عقده ای داشت روی خاک خالی کرد و رفت.
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرزو گل سرخ یکیست.
غم قفس به کنار آنچه عقاب را پیر می کند پرواز زاغ بی سروپاست.
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس جدید