{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
مدرسه كه بوديم ناظم مدرسه ميگفت :بعضي از دانش اموزان دعا ميكنند معلمشون بميره تا چند روز كلاس نيان ميگفت:خوب دعا كنييد پدرتون بميره اصلا مدرسه نياين
يه دوست داشتم اسمش شاهين بود.يه بار معلم ازش پرسيد:ميدوني شاهين يعني چي؟ اونم گفت:آره يعني عقاب!! من:-)) بقيه:!:-) معلم:=-|
مامانم بهم گفت مارو ببر تو شهر میخایم لباس بخریم داداش پنج سالم با دادو فریاد اومد گفت که منم میخام بیام گفتم تو چی میخای؟ گفت هم لباس میخام هم شلوار منو میگی پکیدم از خنده: )
داییم اومده بود خونمون بعد بابامو کشید کنار ک باهاش خصوصی حرف بزنه چند لحظه بعد مامانمم رفت پیششون یه دقیقه بعد منم بهشون اضافه شدم بعدش خواهر و برادرامم اومدن داییم=-0 ما :-)
مردم از بیکاری هرجا میرم واسه استخدام میگه باید کارت پایان خدمت داشته باشی حالا میخوام برم سربازی میترسم اونا هم بدون کارت پایان خدمت استخدام نکنن
يکی از سرگرمیهای من دادن آدامس اُکالیپتوس اُربیت به بچه های زیر پنج سال و دیدن عکس العملشون بعد از پنج ثانیه س!!!
يه پسر عمو دارم اندازه نخود هم نميشه،بهش ميگم به بابات بگو برات زن بگيره،ميگه من زن نميخوام،دختر ميخوام!تفاوت نسلها چقد زياده. دلم به حال هم نسلياي خودم ميسوزه،ماها چقد منگل بوديم قديما!:-)
شمام بچگی تو دستشویی دور مورچه ها آب می ریختین زندانی شن بعد نجاتشون می دادین ک قدر زندگیشون و بهتر بدونن؟ شمام هنوز این کارو می کنین؟
زمان ما “علم بهتر است یا ثروت؟” یه سوال خیلی چالش برانگیز و فلسفی بود ، خوش به حال بچه های الان که دیگه فسفر نمیسوزونن : هیچکدام ، مــــــــــــــرغ!!
شما یادتون نمیاد … یه روزی وقتی ناهارمون مرغ بودمیگفتیم : اه بازم مرغ ؟ مرغ شدیم بسکه مرغ خوردیم …
من توی مدرسه جزو اون هایی بودم که وقتی برق میومد نعره میزدم صلوات میفرستادم. محض اینکه ده ثانیه ام که شده وقت کلاسو بگیرم !!
یه روز تو محوطه دانشگاه نشسته بودم یه دختره داشت چب چپ نگام میکرد گفتم مشکللی داری؟ اومد گفت بیشعور کثافت خجالت بکش برم به حراست دانشگاه بگم من:0 واقعا حال این دخترا نگران کنندستا!
اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!
به مامانم ميگم ميخوام يه خونه جدابگيرم و مستقل بشم ميگه: برو...برو مستقل شو... برو ايدز بگير...!!! عشق مادر و فرزندو ببينيد
یه بار تو تاکسی از سر حجب و حیا خودم چسپوندم به در نخورم به دختره دختره گفت آقا این مسخره بازی ها چیه درست مثل آدم بشین دیگه :/ آدم نمیدونه باید چیکا کنه ... بد معضلی شده ...
اعتراف ميكنم بچه كه بودم اگه از دست كسي ناراحت ميشدم هروقت ميخواست بره حموم قبلش ميرفتم شامپو رو كف حموم خالي ميكردم كه بيفته مرگ مغزي شه
مدرسه كه بوديم ناظم مدرسه ميگفت :بعضي از دانش اموزان دعا ميكنند معلمشون بميره تا چند روز كلاس نيان ميگفت:خوب دعا كنييد پدرتون بميره اصلا مدرسه نياين
يه دوست داشتم اسمش شاهين بود.يه بار معلم ازش پرسيد:ميدوني شاهين يعني چي؟ اونم گفت:آره يعني عقاب!! من:-)) بقيه:!:-) معلم:=-|
مامانم بهم گفت مارو ببر تو شهر میخایم لباس بخریم داداش پنج سالم با دادو فریاد اومد گفت که منم میخام بیام گفتم تو چی میخای؟ گفت هم لباس میخام هم شلوار منو میگی پکیدم از خنده: )
داییم اومده بود خونمون بعد بابامو کشید کنار ک باهاش خصوصی حرف بزنه چند لحظه بعد مامانمم رفت پیششون یه دقیقه بعد منم بهشون اضافه شدم بعدش خواهر و برادرامم اومدن داییم=-0 ما :-)
مردم از بیکاری هرجا میرم واسه استخدام میگه باید کارت پایان خدمت داشته باشی حالا میخوام برم سربازی میترسم اونا هم بدون کارت پایان خدمت استخدام نکنن
يکی از سرگرمیهای من دادن آدامس اُکالیپتوس اُربیت به بچه های زیر پنج سال و دیدن عکس العملشون بعد از پنج ثانیه س!!!
يه پسر عمو دارم اندازه نخود هم نميشه،بهش ميگم به بابات بگو برات زن بگيره،ميگه من زن نميخوام،دختر ميخوام!تفاوت نسلها چقد زياده. دلم به حال هم نسلياي خودم ميسوزه،ماها چقد منگل بوديم قديما!:-)
شمام بچگی تو دستشویی دور مورچه ها آب می ریختین زندانی شن بعد نجاتشون می دادین ک قدر زندگیشون و بهتر بدونن؟ شمام هنوز این کارو می کنین؟
زمان ما “علم بهتر است یا ثروت؟” یه سوال خیلی چالش برانگیز و فلسفی بود ، خوش به حال بچه های الان که دیگه فسفر نمیسوزونن : هیچکدام ، مــــــــــــــرغ!!
شما یادتون نمیاد … یه روزی وقتی ناهارمون مرغ بودمیگفتیم : اه بازم مرغ ؟ مرغ شدیم بسکه مرغ خوردیم …
من توی مدرسه جزو اون هایی بودم که وقتی برق میومد نعره میزدم صلوات میفرستادم. محض اینکه ده ثانیه ام که شده وقت کلاسو بگیرم !!
یه روز تو محوطه دانشگاه نشسته بودم یه دختره داشت چب چپ نگام میکرد گفتم مشکللی داری؟ اومد گفت بیشعور کثافت خجالت بکش برم به حراست دانشگاه بگم من:0 واقعا حال این دخترا نگران کنندستا!
اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!
به مامانم ميگم ميخوام يه خونه جدابگيرم و مستقل بشم ميگه: برو...برو مستقل شو... برو ايدز بگير...!!! عشق مادر و فرزندو ببينيد
یه بار تو تاکسی از سر حجب و حیا خودم چسپوندم به در نخورم به دختره دختره گفت آقا این مسخره بازی ها چیه درست مثل آدم بشین دیگه :/ آدم نمیدونه باید چیکا کنه ... بد معضلی شده ...
اعتراف ميكنم بچه كه بودم اگه از دست كسي ناراحت ميشدم هروقت ميخواست بره حموم قبلش ميرفتم شامپو رو كف حموم خالي ميكردم كه بيفته مرگ مغزي شه
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خفن