{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
وقتی بچه بودیم با سه چرخه مسابقه میذاشتیم. اهمیت مسابقات در حد مسابقات فرمول ۱ بود جوری که من خیابون رو خلاف میرفتم پایین.وضعیت مغزی در حد جلبک بود یادش بخیر.خخخخخ
یادش بخیر بچه بودیم میرفتیم مغازه خرید تو راه یا یادمون میرفت چی میخواستیم بخریم یا پولمون گم میشد:))))
با رفیقم تو مترو نشسته بودم دیدم یه پیرمرده وایساده. به رفیقم گفتم: پاشو بزار حاجی بشینه... یهو یه پیرمرده دیگه زد پشتم گفت: توام پاشو بزار من بشینم!!!
تلوزیون داشت تبلیغات سیم کارت جدید رایتل و نشون میداد.(ارتباط تصویری) مامانم دیده همدیگرو میبینن میگه: دیگه از این به بعد هرکی زنگ بزنه اول روسری سر میکنم!!!
شما يادتون نمياد، ما بستني توپي ميخورديم، هم ياد فوتباليستا مي افتاديم هم زي زي گولو... همه ي ظرفاشم جمع ميكرديم.
یادش بخیر : نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر مینوشت کیا یادشونه!!!!!!!!!!!!!!
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!!!!!!
یه زمانی نمیدونستیم دلار چیه سکه چیه تورم چیه بزرگترین دغدغه ی زندگیمون این بود که آدامس میخریم عکسش تکراری نباشه :|
تو حیاط نشسته بودیم واسه بابام اس اومد … چون چشاش ضعیفه داد من بخونم ، متن اس : “قدم نو رسیده مبارک ! آقا شنیدم خیلی خوشحال شدم !!!” قیافه بابام قیافه ما هیچی دیگه تحقیقات مامان فعلا ادامه داره !!!
ليوان آب رو براي مادر بزرگم ميبرم. ميگه خدا عمرت بده مادر. تا ميخوام ليوان رو بدم بهش دستم ميلرزه و نصف آب ميريزه روش. ميگه ذليلي شي الهي ذلیل مرده !!!:|
بابام اومده تو اتاق ، شالاپ یکی خوابونده پس گردنم! میگم باس چی میزنی؟؟؟ میگه : مشکوک میزنی! چرا صدات نمیاد؟ تنهایی داشتی چی نگاه میکردی؟؟؟ اعتماد در حد پارالمپیک :-
مامانم عینکش به چشمشه،بعد داره تو کیفش تند تند دنبال عینکش میگرده… خالم زل زده تو صورتش میگه عینکتو نیاوردی بیا مال منو بزن! من :| یعنی ۵۰ درصد ژنهای من مال این خانواده است ؟
تا همین چند سال پیش فک می کردم اسمم زهره اس ، آخه همیشه مادرم میخواست بیدارم کنه می گفت پاشو ظهره …!!!
چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم، امروز رفتم ببینم پیدا میشه. گفت مشخصات بده، گفتم چند تا کلید وصله به یه حلقه. گفت خودشه، بیا بگیر :|
از جلو زمین تنیس دانشگاه رد میشدم 2 تا دختر ترم اولی هم جلوم داشتن راه میرفتن یهو دیدم دختر به دوستش گفت اااااا ببین زمین والیبال نشسته هم داره!!! من :| راجر فدرر :| هیات والیبال نشسته :|
با دوستم رفتیم نونوایی،شاطر میگه از این جا به بعد کسی وای نسته ک نون بهش نمیرسه،دوستم بعد از مدتی فک کردن میگه اشکالی نداره بچه ها یه کم جم تر وایسین به همه برسه...!
وقتی بچه بودیم با سه چرخه مسابقه میذاشتیم. اهمیت مسابقات در حد مسابقات فرمول ۱ بود جوری که من خیابون رو خلاف میرفتم پایین.وضعیت مغزی در حد جلبک بود یادش بخیر.خخخخخ
یادش بخیر بچه بودیم میرفتیم مغازه خرید تو راه یا یادمون میرفت چی میخواستیم بخریم یا پولمون گم میشد:))))
با رفیقم تو مترو نشسته بودم دیدم یه پیرمرده وایساده. به رفیقم گفتم: پاشو بزار حاجی بشینه... یهو یه پیرمرده دیگه زد پشتم گفت: توام پاشو بزار من بشینم!!!
تلوزیون داشت تبلیغات سیم کارت جدید رایتل و نشون میداد.(ارتباط تصویری) مامانم دیده همدیگرو میبینن میگه: دیگه از این به بعد هرکی زنگ بزنه اول روسری سر میکنم!!!
شما يادتون نمياد، ما بستني توپي ميخورديم، هم ياد فوتباليستا مي افتاديم هم زي زي گولو... همه ي ظرفاشم جمع ميكرديم.
یادش بخیر : نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر مینوشت کیا یادشونه!!!!!!!!!!!!!!
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!!!!!!
یه زمانی نمیدونستیم دلار چیه سکه چیه تورم چیه بزرگترین دغدغه ی زندگیمون این بود که آدامس میخریم عکسش تکراری نباشه :|
تو حیاط نشسته بودیم واسه بابام اس اومد … چون چشاش ضعیفه داد من بخونم ، متن اس : “قدم نو رسیده مبارک ! آقا شنیدم خیلی خوشحال شدم !!!” قیافه بابام قیافه ما هیچی دیگه تحقیقات مامان فعلا ادامه داره !!!
ليوان آب رو براي مادر بزرگم ميبرم. ميگه خدا عمرت بده مادر. تا ميخوام ليوان رو بدم بهش دستم ميلرزه و نصف آب ميريزه روش. ميگه ذليلي شي الهي ذلیل مرده !!!:|
بابام اومده تو اتاق ، شالاپ یکی خوابونده پس گردنم! میگم باس چی میزنی؟؟؟ میگه : مشکوک میزنی! چرا صدات نمیاد؟ تنهایی داشتی چی نگاه میکردی؟؟؟ اعتماد در حد پارالمپیک :-
مامانم عینکش به چشمشه،بعد داره تو کیفش تند تند دنبال عینکش میگرده… خالم زل زده تو صورتش میگه عینکتو نیاوردی بیا مال منو بزن! من :| یعنی ۵۰ درصد ژنهای من مال این خانواده است ؟
تا همین چند سال پیش فک می کردم اسمم زهره اس ، آخه همیشه مادرم میخواست بیدارم کنه می گفت پاشو ظهره …!!!
چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم، امروز رفتم ببینم پیدا میشه. گفت مشخصات بده، گفتم چند تا کلید وصله به یه حلقه. گفت خودشه، بیا بگیر :|
از جلو زمین تنیس دانشگاه رد میشدم 2 تا دختر ترم اولی هم جلوم داشتن راه میرفتن یهو دیدم دختر به دوستش گفت اااااا ببین زمین والیبال نشسته هم داره!!! من :| راجر فدرر :| هیات والیبال نشسته :|
با دوستم رفتیم نونوایی،شاطر میگه از این جا به بعد کسی وای نسته ک نون بهش نمیرسه،دوستم بعد از مدتی فک کردن میگه اشکالی نداره بچه ها یه کم جم تر وایسین به همه برسه...!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خفن