بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خفن

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سال 76 عروسی داییم بود.آخر جشن که عروس رو آوردن خونه دخترخاله ام اومد مجلس گرمی کنه شعر بخونه هول شد گفت ماشالا ماشالا بهش بگین حسین آقا عروس شده!!در حد المپیک بدبخت ضایع شد.ماهم که غش کردیم از خنده!‏

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

از خاطرات کودکیم این بود که وقتی با بابام میرفتیم مسجد وقتی همه میرفتن رکوع من پا میشدم می ایستادم و کلی ذوق میکردم!!!!! منم بچه که نبودم گودزیلا بودمD:

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کیا سربازی رفتن؟؟؟؟؟ اونا میدونن خوابیدن سر نگهبانی چه حالی میده یادش بخیر ..... بزن لایکو واسه خاطرات خوش سربازی

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یکی از دقدقه های دوران کودکیم این بود که معنی فوشهارو از کی بپرسم...!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یه دوست دارم دو روزه کلاس کنکور ثبت نام کرده وقتی میخواد از کلاسش تعریف کنه میگه دانشگاهمون به نظر شما این عقده دانشگاه داره یا واقعا فکر میکنه دانشجو شده!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

(اون موقع که بود عذاب بود ولی الان برای ما دهه شصتیها میشه خاطرات): هرکسی تو مدرسه فلک شده لایک کنه.....

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اون موقع که ما مدرسه میرفتیم اقای صدام زنده بود هرکی به کس دیگه فحش میداد اون یکی میگفت:باکی ی ی ی بودی؟اینی که فحش داده بودمیگفت باصدام....(الانیا فحشاشون به کی میرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یه سری انقد ذهنم شلوغ بود ، از شهریار میخواستم سوار ماشین شم بیام سمت تهران ، تو شهریار وایستاده بودم به ماشینا میگفتم : شهریار ! شهریار ! همه هم فکر میکردن تعطیلم . خخخ !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

معلم جغرافیمون ازم میپرسه چه عواملی چهره زمین را تغییر میدهد؟منم میگم جراحی پلاستیک.نامرد منو از کلاس انداخت بیرون.خو همینان جلوی شکوفایی ما نخبه ها رو میگیرن. والا.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

چقدر حال میده وقتی که استاد اول ساعت حضور بچه ها رو میزنه بعد یه ربع از کلاس جیم بزنی به شما هم این حال رو دست میده یا فقط من این طوری هستم؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

با رفیقم رفتم بیرون داریم میپرسم کجا بریم کجا نریم یهو داد میزنه فهمیدم بریم ایس برگر منظورش ایس پک بود هنوز که هنوزه داریم بهش میخندیم با این سوتیش جالبش اینجاست که قانع نمیشد میگفت ما اشتباه میگیم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ترم اول نگهبان خوابگاه اومد در اتاقمون گفت کی اینجا سیگار میکشه؟ ماهم ترسیدیم و به جدآبادمون قسم خوردیم که نه والا اگه ما اهل این حرفا باشیم. بعد یارو گفت سیگارم تموم شده واسه خودم میخواستم!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یه کی از حیجانات دوران کودکیم جاخالی دادن از وسایلی بود که مامانم در هنگام عصبانیت سمتم پرت میکرد.....!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچگی هام خواب میدیدم رفتم استخر و دارم تو آب جیش میکنم پا میشدم میدیدم تشکم که سهله تا فرش خیس شده!!!!! فکر کنم 100 باری این خواب تکراری رو دیدم!!! رویای صادقانه که میگن همینه دیگه

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کنار دو تا پیرمرد ایستاده بودم. یکی داشت از پسر یه شخص دیگه تعریف می کرد که چه پسر بدیه... یه دفعه اشاره کرد به من و گفت: یه نکبتیه مثل این...

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سر كلاس ادبيات يكي از بچه به سخت گيري دبيرمون اعتراض كرد دبيره هم عصباني و جدي گفت وقتي با من حرف مي زني خفه شو ما:-|

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس خفن

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سال 76 عروسی داییم بود.آخر جشن که عروس رو آوردن خونه دخترخاله ام اومد مجلس گرمی کنه شعر بخونه هول شد گفت ماشالا ماشالا بهش بگین حسین آقا عروس شده!!در حد المپیک بدبخت ضایع شد.ماهم که غش کردیم از خنده!‏

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

از خاطرات کودکیم این بود که وقتی با بابام میرفتیم مسجد وقتی همه میرفتن رکوع من پا میشدم می ایستادم و کلی ذوق میکردم!!!!! منم بچه که نبودم گودزیلا بودمD:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کیا سربازی رفتن؟؟؟؟؟ اونا میدونن خوابیدن سر نگهبانی چه حالی میده یادش بخیر ..... بزن لایکو واسه خاطرات خوش سربازی

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یکی از دقدقه های دوران کودکیم این بود که معنی فوشهارو از کی بپرسم...!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یه دوست دارم دو روزه کلاس کنکور ثبت نام کرده وقتی میخواد از کلاسش تعریف کنه میگه دانشگاهمون به نظر شما این عقده دانشگاه داره یا واقعا فکر میکنه دانشجو شده!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

(اون موقع که بود عذاب بود ولی الان برای ما دهه شصتیها میشه خاطرات): هرکسی تو مدرسه فلک شده لایک کنه.....

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اون موقع که ما مدرسه میرفتیم اقای صدام زنده بود هرکی به کس دیگه فحش میداد اون یکی میگفت:باکی ی ی ی بودی؟اینی که فحش داده بودمیگفت باصدام....(الانیا فحشاشون به کی میرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یه سری انقد ذهنم شلوغ بود ، از شهریار میخواستم سوار ماشین شم بیام سمت تهران ، تو شهریار وایستاده بودم به ماشینا میگفتم : شهریار ! شهریار ! همه هم فکر میکردن تعطیلم . خخخ !!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

معلم جغرافیمون ازم میپرسه چه عواملی چهره زمین را تغییر میدهد؟منم میگم جراحی پلاستیک.نامرد منو از کلاس انداخت بیرون.خو همینان جلوی شکوفایی ما نخبه ها رو میگیرن. والا.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

چقدر حال میده وقتی که استاد اول ساعت حضور بچه ها رو میزنه بعد یه ربع از کلاس جیم بزنی به شما هم این حال رو دست میده یا فقط من این طوری هستم؟؟؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

با رفیقم رفتم بیرون داریم میپرسم کجا بریم کجا نریم یهو داد میزنه فهمیدم بریم ایس برگر منظورش ایس پک بود هنوز که هنوزه داریم بهش میخندیم با این سوتیش جالبش اینجاست که قانع نمیشد میگفت ما اشتباه میگیم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ترم اول نگهبان خوابگاه اومد در اتاقمون گفت کی اینجا سیگار میکشه؟ ماهم ترسیدیم و به جدآبادمون قسم خوردیم که نه والا اگه ما اهل این حرفا باشیم. بعد یارو گفت سیگارم تموم شده واسه خودم میخواستم!!!!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یه کی از حیجانات دوران کودکیم جاخالی دادن از وسایلی بود که مامانم در هنگام عصبانیت سمتم پرت میکرد.....!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچگی هام خواب میدیدم رفتم استخر و دارم تو آب جیش میکنم پا میشدم میدیدم تشکم که سهله تا فرش خیس شده!!!!! فکر کنم 100 باری این خواب تکراری رو دیدم!!! رویای صادقانه که میگن همینه دیگه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کنار دو تا پیرمرد ایستاده بودم. یکی داشت از پسر یه شخص دیگه تعریف می کرد که چه پسر بدیه... یه دفعه اشاره کرد به من و گفت: یه نکبتیه مثل این...

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سر كلاس ادبيات يكي از بچه به سخت گيري دبيرمون اعتراض كرد دبيره هم عصباني و جدي گفت وقتي با من حرف مي زني خفه شو ما:-|