{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دیگر بوی آدمیزاد نمی دهیم ! گرگ ها هم برای خوردنمان ناز میکنند … از اسب که بیفتی اسیر سرزنش خاک می شوی در این سرزمین ، سقوط آزاد هم ممکن نیست …
گاهے سکــــــــوت ، همان دروغ است ! کمـــے شیک تر، روشنفکــرانـه تر و با مسئولیت کمتر !
میخواهم مدتی بخوابم! نمی دانم چند روز؟ شاید روزی بیدار شوم و دنیا به شکل دیگری باشد و قلب آدم ها…
این روزها با میکاپ کوسه ها، پری دریایی می شوند . . . آهای تو که پشت پنجره قلبم آواز می خوانی، دندان هایت را نشان بده . . .
ای کاش انسانها؛ همان قدر که از ارتفاع می ترسیدند؛ کمی هم از پستی هراس داشتند …!
آدم های تنها عاشق می شوند آدم های عاشق ، تنها مرگ اگر نبود ، تا ابد دور خودمان می چرخیدیم …
در این هیاهوی خلق که پُتک بر آرامش ات میزند دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی! دست خودم را بگیرم برویم صحبت کنان تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی! نفرین به اجتماع که نمی گذارد صدا به صدا برسد!
هرچی بیشتر کمتر به عاشقی فکر کنی ، کمتر بیشتر اعصابت میریزه به هم !
گاهی تو … گاهی یاد تو … گاهی هم غم تو … آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !
اینطور نمیشود باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد غرق در فکرت شدن اصلا دست خودم نیست …
خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص … تلخ تلخ …
دیروز دست هایش میان دست هایم بود امروز عکسش و فردا سیگار !
خوش به حال فرهاد که تلخترین خاطره اش شیرین بود !…
دیدی آخر من را لمس کردی ؟ ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد !
تازگی ها از خواب که بیدار میشوم ، تازه کابوس هایم آغاز میشود …
خیلی سخت بود … با “بغض” نوشتم ولی با “خنده” خواندی …
دیگر بوی آدمیزاد نمی دهیم ! گرگ ها هم برای خوردنمان ناز میکنند … از اسب که بیفتی اسیر سرزنش خاک می شوی در این سرزمین ، سقوط آزاد هم ممکن نیست …
گاهے سکــــــــوت ، همان دروغ است ! کمـــے شیک تر، روشنفکــرانـه تر و با مسئولیت کمتر !
میخواهم مدتی بخوابم! نمی دانم چند روز؟ شاید روزی بیدار شوم و دنیا به شکل دیگری باشد و قلب آدم ها…
این روزها با میکاپ کوسه ها، پری دریایی می شوند . . . آهای تو که پشت پنجره قلبم آواز می خوانی، دندان هایت را نشان بده . . .
ای کاش انسانها؛ همان قدر که از ارتفاع می ترسیدند؛ کمی هم از پستی هراس داشتند …!
آدم های تنها عاشق می شوند آدم های عاشق ، تنها مرگ اگر نبود ، تا ابد دور خودمان می چرخیدیم …
در این هیاهوی خلق که پُتک بر آرامش ات میزند دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی! دست خودم را بگیرم برویم صحبت کنان تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی! نفرین به اجتماع که نمی گذارد صدا به صدا برسد!
هرچی بیشتر کمتر به عاشقی فکر کنی ، کمتر بیشتر اعصابت میریزه به هم !
گاهی تو … گاهی یاد تو … گاهی هم غم تو … آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !
اینطور نمیشود باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد غرق در فکرت شدن اصلا دست خودم نیست …
خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص … تلخ تلخ …
دیروز دست هایش میان دست هایم بود امروز عکسش و فردا سیگار !
خوش به حال فرهاد که تلخترین خاطره اش شیرین بود !…
دیدی آخر من را لمس کردی ؟ ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد !
تازگی ها از خواب که بیدار میشوم ، تازه کابوس هایم آغاز میشود …
خیلی سخت بود … با “بغض” نوشتم ولی با “خنده” خواندی …
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس سوژه