{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
کاش نگاه ها حرف دل را میخواند تا برای اثبات علاقه نیازی به سوگند نبود...
دست احتیاج بسوی تو که هیچ به سوی خودم هم دراز نمیكنم شایدكه تنهایی ام از تنهایی دق كند
تو باشی؛ شعر خواهم گفت از میان این برگ ها که نه این بار از میان گیسوانت غزلی تازه خواهم بافت
” لــیـــاقــَــت می خواهــد ” هیچی دیگه خیلی باکلاس بود نه ؟؟!! بذار یه بار دیگه بگم لیاقت می خواهد
نمی توان هیچ کس را مجبور به انجام کاری کرد ، مجبور به داشتن حسی … در نهایت به جایی می رسی که میفهمی هرکس دلیل خودش را دارد و فقط میتوانی امیدوار باشی تا دلیل کسی بشوی و دلیل کسی بمانی …
چه غم انگیز است سرنوشت ماهیِ کوچک وقتی به هوای جفت خود به اقیانوس می زند و نهنگ ها عاشقش می شوند.
کابوس امشبم شده ای تو ؛ دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد و حال میگوید برو … تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
آرزو کردند باران ببارد ولی خبر نداشتند مترسک فقط دلبسته ی سایه ی خود بود !
آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم ، تلویزیون لم می دهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند !!!
خسته ام از هر چیزی که نبودنت را به رخم می کشد … از همه چیز !
راز این داغ نه در سجدهی طولانی ماست بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
خدایا گوش کن به التماسهای من شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز مرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز
خدایا با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکن ها ممکن !
وقتی عبارت “خدا را به یاد داشته باش” را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه “همیشه” را برایش تیک می کنم !!
نگران فردایت نباش ، خدای دیروز و امروزت ، فردا هم است …
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
کاش نگاه ها حرف دل را میخواند تا برای اثبات علاقه نیازی به سوگند نبود...
دست احتیاج بسوی تو که هیچ به سوی خودم هم دراز نمیكنم شایدكه تنهایی ام از تنهایی دق كند
تو باشی؛ شعر خواهم گفت از میان این برگ ها که نه این بار از میان گیسوانت غزلی تازه خواهم بافت
” لــیـــاقــَــت می خواهــد ” هیچی دیگه خیلی باکلاس بود نه ؟؟!! بذار یه بار دیگه بگم لیاقت می خواهد
نمی توان هیچ کس را مجبور به انجام کاری کرد ، مجبور به داشتن حسی … در نهایت به جایی می رسی که میفهمی هرکس دلیل خودش را دارد و فقط میتوانی امیدوار باشی تا دلیل کسی بشوی و دلیل کسی بمانی …
چه غم انگیز است سرنوشت ماهیِ کوچک وقتی به هوای جفت خود به اقیانوس می زند و نهنگ ها عاشقش می شوند.
کابوس امشبم شده ای تو ؛ دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد و حال میگوید برو … تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
آرزو کردند باران ببارد ولی خبر نداشتند مترسک فقط دلبسته ی سایه ی خود بود !
آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم ، تلویزیون لم می دهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند !!!
خسته ام از هر چیزی که نبودنت را به رخم می کشد … از همه چیز !
راز این داغ نه در سجدهی طولانی ماست بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
خدایا گوش کن به التماسهای من شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز مرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز
خدایا با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکن ها ممکن !
وقتی عبارت “خدا را به یاد داشته باش” را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه “همیشه” را برایش تیک می کنم !!
نگران فردایت نباش ، خدای دیروز و امروزت ، فردا هم است …
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس تنگنا