راز این هستی چیست؟ ما چرا آمده ایم؟ کار ما نیست گذر از هستی، گذر از آدم ها کار ما شاید پر کردن تنهایی یک دل تنها باشد

انقدر از تنهایی نترس تو تنهایی وارد این دنیا شدی

تنهایی یعنی یه بغض کهنه یه چشم خیس یه موزیک لایت یه فنجون قهوه ی تلخ و یه پاکت سیگار

چه تفاوت عمیقیست بین تنهایی قبل از نبودنت و تنهایی پس از نبودنت

من برای تنها نبودن، آدم های زیادی دور و برم دارم آن چیزی که ندارم کسی برای “با هم بودن” است

نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی!

تنهایی یعنی منتظر هیچکس نباشی… تنهایی همان دلتنگی نیست… در دلتنگیها کسی حضور دارد

این روزها برای تنها شدن کافیست صادق باشی

جلد گرفته ام عشقم را با خیال و خاطره مبادا که تا بخورد حتی گوشه ی احساسم زیر دست این همه تنهایی

تنهایی ام را دوست دارم بوی پاک نجابت می دهد

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد… مثلا آغوش تو!

قفل هزار رمز کابوس تنهایی من کی با سلام تو باز می شود؟

تنهایی یعنی آدم واسه گوشیش که تو خونه جا مونده یه میس کال بندازه که وقتی رسید خونه دق نکنه که هیچ تماس و مسیجی نداشته…

چه یه وجب… چه صد وجب… تنهایی یه دنیاست!

تنهایی یعنی بعضی اشکای بی دلیل ، بی‌بهانه ، یه دفعه‌ای ، نصف‌ شبی عجیب آدم رو آروم میکنه…

باور کن فرق بزرگیست میان کسی که تنها مانده با کسی که تنهایی را انتخاب کرده…