{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ای که مدت هاست با نیستی من همانم که تو با من زیستی ، رنجهایم را شنیدی باز هم عاقبت گفتی غریبه کیستی؟
درويش كوچه هاي تنهاييم كاسه ي مرا گدايي مرا سكه ي نگاه تو كافيست
سایه ام امشب زتنهایی مرا همراه نیست ، گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست ، من در این دنیا بجز سایه ندارم همدمی ، این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست.
براى او مينويسم او كه تنش بوى گلهاى سرخ را ميدهد براى او كه قلبش به وسعت درياست و قايق قلب من در آن غرق شد رفت و من تنهاتر از تنها شدم
تو را در مثنوی پیدا نکردم. حضور دیگری پیدا نکردم. سرودم هر غزل تنها تو بودی. برایت ثانوی پیدا نکردم
رفتی اما خاطراتت شده جزئی از وجودم عاشق غریبه هایی کاش منم غریبه بودم
مردن و گم شدن از ماست،نه از فاصله ها... دل از اینهاست که تنهاست نه از حادثه ها... گرچه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است، مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها...
دوري پايان عشق نيست ، انگار قشنگترين غم دنياست ، ازت دورم اما به يادتم!
چشم هاي من از دوريت اكنون مثل آسمان بارانيست ابرها مي بارند و آرام مي شوند اما چشم هايم مي بارند و بيقرار تر مي شوند كاش تا ابرها آرام نشده اند بيايي
يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟ سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟ برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست
گل من! كاش از اين فاصله حس ميكردي لحظه هايم همه از دوري تو دلگيرند
نه اینکه نخندم...نه! اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم تمام خطوط این خنده های خواب آلود با های های گریه های شبانه از رخساره ی خسته و خیسم پاک میشوند!
به کامِ این دنیا، تو دود شدی و من خاکستر ...
چندی است که بیمار وفایت شده ام , در بستر غم چشم به راهت شدام , این را تو بدان اگه بمیرم روزی , مسئول توی که من فدایت شده ام
خواهم بود...گرچه تو رفتي و دل تنها شد...گر چه اين عشق بدون تو غمي بر ما شد
به سراغ من اگر می آیید با پتک و تبر بیایید! مسابقه است! برسر شکستن چینی نازک تنهایی من...!
ای که مدت هاست با نیستی من همانم که تو با من زیستی ، رنجهایم را شنیدی باز هم عاقبت گفتی غریبه کیستی؟
درويش كوچه هاي تنهاييم كاسه ي مرا گدايي مرا سكه ي نگاه تو كافيست
سایه ام امشب زتنهایی مرا همراه نیست ، گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست ، من در این دنیا بجز سایه ندارم همدمی ، این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست.
براى او مينويسم او كه تنش بوى گلهاى سرخ را ميدهد براى او كه قلبش به وسعت درياست و قايق قلب من در آن غرق شد رفت و من تنهاتر از تنها شدم
تو را در مثنوی پیدا نکردم. حضور دیگری پیدا نکردم. سرودم هر غزل تنها تو بودی. برایت ثانوی پیدا نکردم
رفتی اما خاطراتت شده جزئی از وجودم عاشق غریبه هایی کاش منم غریبه بودم
مردن و گم شدن از ماست،نه از فاصله ها... دل از اینهاست که تنهاست نه از حادثه ها... گرچه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است، مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها...
دوري پايان عشق نيست ، انگار قشنگترين غم دنياست ، ازت دورم اما به يادتم!
چشم هاي من از دوريت اكنون مثل آسمان بارانيست ابرها مي بارند و آرام مي شوند اما چشم هايم مي بارند و بيقرار تر مي شوند كاش تا ابرها آرام نشده اند بيايي
يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟ سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟ برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست
گل من! كاش از اين فاصله حس ميكردي لحظه هايم همه از دوري تو دلگيرند
نه اینکه نخندم...نه! اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم تمام خطوط این خنده های خواب آلود با های های گریه های شبانه از رخساره ی خسته و خیسم پاک میشوند!
به کامِ این دنیا، تو دود شدی و من خاکستر ...
چندی است که بیمار وفایت شده ام , در بستر غم چشم به راهت شدام , این را تو بدان اگه بمیرم روزی , مسئول توی که من فدایت شده ام
خواهم بود...گرچه تو رفتي و دل تنها شد...گر چه اين عشق بدون تو غمي بر ما شد
به سراغ من اگر می آیید با پتک و تبر بیایید! مسابقه است! برسر شکستن چینی نازک تنهایی من...!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس تنهایی