{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
چقدر سخته یکی بهت بگه گل باش بچینمت! بعد یه عمر بهت بگه برو نمیخوام ببینمت.
ديرآمدي باران دير.. من درجايي در حجم نبودن كسي خشكيدم...
دلم را سخت میشکنی و آسان عذر خواهی می کنی، این عادلانه نیست ....
بر شانه ام می زنی تا تنهایی ام را بتکانی... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟!!!
تيغ روزگار شاهرگ كلامم را چنان بريده كه سكوتم بند نمی آید...!
افلاطون را گفتند چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل به هرچی که نمیماند نمیبندم...
هر روز نبودنت را... بر دیوار خط کشیدم... ببین این دیوار لامروت... دیگر جایی برای خط زدن ندارد... خوش به حال تو... که خودت را راحت کردی... یک خط کشیدی تنها... آن هم روی من.......
هنگامي دستم را دراز كردم كه دستي نبود هنگامي لب به زمزمه گشودم كه مخاطبي نداشتم و هنگامي تشنه آتش شدم، كه در برابرم دريا بود و دربا و دريا …!
کـــــــــــم بــاش از کم بودنت نتــــــــرس اوني که اگـه کم باشي ولــــــــت ميکنه همونه که اگه زيـــاد باشي حيفو ميلت ميکنه. . .
تو گفتی برمیگردی قبل یک ماه... ولی یک ماه و ششصد روزه رفتی...
یادته بهم گفتی: چطور میشه تو خاطر تو موندگار شد؟ گفتم: یا دلم را بدست بیار یا اونو بشکن... ولی نمیدونم چرا دومی را انتخاب کردی! واقعا چرا؟
چشمانم به دنبال بهانه ای هستند برای باریدن... ... و چه بهانه ای ابری تر از نبود تو در کنارم؟
لحظه هایم منجمد شده اند در زمستان تنهایی؛ اشک قندیل بسته بر مژگانم؛ کوهی از یخ انگار در سینه ام می تپد؛ چه زمستان بی بهاری حاکم است بر زندگی من!
ایــن روزهــا در مـــن حــالـــتِ فـــوق الــعــاده اعــــلام شـــده اســـت ... بـیـــش از حــد مـجـــــاز دلـتـنـگــــــ شــــده ام . . .
نمیدانم دوستش دارم یا نه؟ با هم قدم میزنیم، با هم میخوابیم، دلم ک میگیرد آغوشش را باز میکند و بر گونه هایم بوسه میزند نمیدانم دوستش دارم یا نه؟! تنهاییم را ...
جای پاهایت بر دل برفی من مانده،به حرمتت بهار دلم همچنان زمستانیست. . .
چقدر سخته یکی بهت بگه گل باش بچینمت! بعد یه عمر بهت بگه برو نمیخوام ببینمت.
ديرآمدي باران دير.. من درجايي در حجم نبودن كسي خشكيدم...
دلم را سخت میشکنی و آسان عذر خواهی می کنی، این عادلانه نیست ....
بر شانه ام می زنی تا تنهایی ام را بتکانی... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟!!!
تيغ روزگار شاهرگ كلامم را چنان بريده كه سكوتم بند نمی آید...!
افلاطون را گفتند چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل به هرچی که نمیماند نمیبندم...
هر روز نبودنت را... بر دیوار خط کشیدم... ببین این دیوار لامروت... دیگر جایی برای خط زدن ندارد... خوش به حال تو... که خودت را راحت کردی... یک خط کشیدی تنها... آن هم روی من.......
هنگامي دستم را دراز كردم كه دستي نبود هنگامي لب به زمزمه گشودم كه مخاطبي نداشتم و هنگامي تشنه آتش شدم، كه در برابرم دريا بود و دربا و دريا …!
کـــــــــــم بــاش از کم بودنت نتــــــــرس اوني که اگـه کم باشي ولــــــــت ميکنه همونه که اگه زيـــاد باشي حيفو ميلت ميکنه. . .
تو گفتی برمیگردی قبل یک ماه... ولی یک ماه و ششصد روزه رفتی...
یادته بهم گفتی: چطور میشه تو خاطر تو موندگار شد؟ گفتم: یا دلم را بدست بیار یا اونو بشکن... ولی نمیدونم چرا دومی را انتخاب کردی! واقعا چرا؟
چشمانم به دنبال بهانه ای هستند برای باریدن... ... و چه بهانه ای ابری تر از نبود تو در کنارم؟
لحظه هایم منجمد شده اند در زمستان تنهایی؛ اشک قندیل بسته بر مژگانم؛ کوهی از یخ انگار در سینه ام می تپد؛ چه زمستان بی بهاری حاکم است بر زندگی من!
ایــن روزهــا در مـــن حــالـــتِ فـــوق الــعــاده اعــــلام شـــده اســـت ... بـیـــش از حــد مـجـــــاز دلـتـنـگــــــ شــــده ام . . .
نمیدانم دوستش دارم یا نه؟ با هم قدم میزنیم، با هم میخوابیم، دلم ک میگیرد آغوشش را باز میکند و بر گونه هایم بوسه میزند نمیدانم دوستش دارم یا نه؟! تنهاییم را ...
جای پاهایت بر دل برفی من مانده،به حرمتت بهار دلم همچنان زمستانیست. . .
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس تنهایی