{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
برو عقب لطفا... من خودم هم انقدر به خودم نزديک نمي شم چه برسه به شما که تازه از راه رسيدي!
روز روشن بود،لحظه اي شب تار شد و من خود بر زمين ديدم فهميدم تو دگر نيستي و من در تنهايي باز هم گريستم
وقتی عاشق یه نفر میشی و باهاش خوشی،اما یه روز میرسه که مجبور می شی علی رغم عشقی که بهش داری ازش بگذری... بعد بیاد بهت بگه دل سنگ دلت میشکنه
فلسفه ي تنهايي را ...! هر چقدر هم خوب ببافند ، بي قواره ، بر تن آدم زار مي زند.
انقدر به انسان هاي روي زمين بي اعتمادشده ام،که ميترسم وقتي ازخوشحالي به هوا مي پرم،زمين راازير پاهايم بکشند!
به انتهای بودنم رسیده ام… اما … اشک نمی ریزم… پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند…
میدونی غربت یعنی چی؟ یعنی ندیدن نگاهی که دوسش داری ...
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی بدست گیرند دفتر سرنوشت را رقم زنند خاطراتت را پاک کنند و در پایانش بنویسند قسمت نبود
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد!! چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
اشتباه من این بود که هرجا رنجیدم "خندیدم" فکر کردند درد ندارد. و سنگین تر زدند ضربه ها را......
من اين روزها.. صِداي ثانيه ثانيه ِ فراموش شُدنم را ميشنوم...
امشب شب روياي تو بودو تو نبودي در دل همه آواي تو بودو تو نبودي در دل زير لب آهسته تمناي تو ميكرد در حسرت ديدار تو بودو تونبودي...
خیلی جالبه!!! من هیچ وقت بلد نبودم انشای خوبی بنویسیم یا یه متنی چیزی...اصلا ادبیات اینام خوب نبود.... ولی تنهایی ، سختی روزگار و بی وفایی ذوق انشا نوشتن و متن نوشتن و... رو به من آموخت.....
چه تند تند میدوی برای فراموش کردنم...! بی انصاف! مگر نمی بینی پاهای خیالم در فراموش کردنت چقدر ناتوتن اند..؟!
سرگذشت ما هم این بود!!! ما به دنیا آمدیم ولی دنیا به ما نیامد...!
در عجبم….!! راننده نیستم…..!! اما هر کس به من میرسد….. مسافر است….!!!
برو عقب لطفا... من خودم هم انقدر به خودم نزديک نمي شم چه برسه به شما که تازه از راه رسيدي!
روز روشن بود،لحظه اي شب تار شد و من خود بر زمين ديدم فهميدم تو دگر نيستي و من در تنهايي باز هم گريستم
وقتی عاشق یه نفر میشی و باهاش خوشی،اما یه روز میرسه که مجبور می شی علی رغم عشقی که بهش داری ازش بگذری... بعد بیاد بهت بگه دل سنگ دلت میشکنه
فلسفه ي تنهايي را ...! هر چقدر هم خوب ببافند ، بي قواره ، بر تن آدم زار مي زند.
انقدر به انسان هاي روي زمين بي اعتمادشده ام،که ميترسم وقتي ازخوشحالي به هوا مي پرم،زمين راازير پاهايم بکشند!
به انتهای بودنم رسیده ام… اما … اشک نمی ریزم… پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند…
میدونی غربت یعنی چی؟ یعنی ندیدن نگاهی که دوسش داری ...
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی بدست گیرند دفتر سرنوشت را رقم زنند خاطراتت را پاک کنند و در پایانش بنویسند قسمت نبود
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد!! چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
اشتباه من این بود که هرجا رنجیدم "خندیدم" فکر کردند درد ندارد. و سنگین تر زدند ضربه ها را......
من اين روزها.. صِداي ثانيه ثانيه ِ فراموش شُدنم را ميشنوم...
امشب شب روياي تو بودو تو نبودي در دل همه آواي تو بودو تو نبودي در دل زير لب آهسته تمناي تو ميكرد در حسرت ديدار تو بودو تونبودي...
خیلی جالبه!!! من هیچ وقت بلد نبودم انشای خوبی بنویسیم یا یه متنی چیزی...اصلا ادبیات اینام خوب نبود.... ولی تنهایی ، سختی روزگار و بی وفایی ذوق انشا نوشتن و متن نوشتن و... رو به من آموخت.....
چه تند تند میدوی برای فراموش کردنم...! بی انصاف! مگر نمی بینی پاهای خیالم در فراموش کردنت چقدر ناتوتن اند..؟!
سرگذشت ما هم این بود!!! ما به دنیا آمدیم ولی دنیا به ما نیامد...!
در عجبم….!! راننده نیستم…..!! اما هر کس به من میرسد….. مسافر است….!!!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس تنهایی