من احساس کرده ام رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زد اما سکه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند …

یک متن ساده را صد بار میخوانم و هیچ نمی فهمم اش !! نگو که <رفتنت> عوارضی نداشت..

گاهى نیاز دارى به یه آغوش بى منت که تورو فقط و فقط واسه خودت بخواد که وقتى تو اوج تنهایى هستى با چشماش بهت بگه… هستم تا هستی …

اعداد را باور نکن! هوا.. اینجا.. بی تو.. سردتر از این حرف هاست!!ا

روز هایی که میدیدمت نفسم میگرفت، حالا که نیستی دلم میگیرد..... برگرد تحمل اولی آسان تر است......

ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ دوسِت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ؛ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ، ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻭﻓﺎﻳﻲ ، ﺍﮔﻪ یک ﺭﻧﮕﻲ ؛ بدون که ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ

دمش گرم...باران را می گوییم...به شانه ام زد و گفت : خسته شده ای؟ امروز تو استراحت کن من بجایت امروز میبارم

واژه هایم در ذهن ماندن و نرسیدند به کاغذ  مانند من به تو...

خزان بنشست و گل با بادها رفت/چه اسان میشود از یادها رفت

این بار که دیدمت جلوی باران را نگیر .اشکهای من غصه نیست فقط.... چشمهای من خجالتیست.چشمانم به وقت دیدنت عرق میکنند...

متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که، تو را فرو بریزند…! تا تو را انکار کنند…! تا از رویـــت رد شـــوندن

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…

بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد… من تو را در قلبم دارم نه در دنیا …

هر شعر گریز از یک گناه بود هر فریاد گریز از یک درد و هر عشق گریز از یک تنهایی عمیق افسوس که تو هیچ گریزگاهی نداشتی…!

ما دوتا جفت هم بوديم رو عشق هم قسم خورديم اما رفت از پيشم اي واي منو دل هردومون مرديم...'مجيد خراطها'

تنهایی یعنی آرامش این که مجبورنباشی هرشب به کسی بگویی:‏"شب بخیرعزیزم‏"‏هی دنیا