بــــوی رفـتن مــی دهــی … عطـــر تـــازه ای خــــریــــده ای..؟!

زیبایها را چشم می بیند و مهربانی ها را دل. چشم فراموش می کند اما دل هرگز

وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم “وابستگیها” وام های کوتاه مدتی هستند با بهره های سنگین . . .

دلتنگی.....دلتنگی.....همانندسربازی که تازه ازجنگ برگشته محتاج نوازش دستهایت هستم. باورکن دلتنگی....مرگ تدریجیست.

حقیقت همیشه تلخه  یه روزی میری از اینجا  من می مونم و یه فریاد  زیر بارون تک و تنها

بايد قمار باز باشي تا بفهمي فرق است بين“باختن“و“بد باختن“

بدنم سرداست!گوياكسي داردجام زندگي مرابه سلامتي كسي ديگرمي نوشد...!

دیر آمدی... سفید شد موهایی ک برای برگشتنت آراسته بود.

پشت پا خوردم ز هر كسي كه گفت يار منه/چون كه ديدم روز و شب در پي آزار منه/هر كسي دست محبت حلقه كرد بر گردنم/ديدم اين دست محبت حلقه دار منه...

خدا کنه  که بآرون بباره بباره بباره آخه تورو به یاده من میاره میاره میاره به یآده اون شبی که وآسه آخرین بار دیدمت چطور دلت اومد بری ، من که میپرستیدمت . . . 

بی انصاف اونی که شکستی دلم بود نه گلدون روتاقچه که بگی شکستنی واسه شکستنه قضا بلابود....

هردفعه که بهم گفت: نه بیشتربهش علاقه پیداکردم نمیدونم اگه بهم گفته بود اره بازم اینجوری دوستش داشتم؟

هیچ اتفاق خاصی نیافتاده!ستون حوادث خالیست... هنوز زنده ام بی تو! باورت می شود؟

دیگه جدی جدی بریدم چقدر خودم بی توجه نشون بدم که رفتنت واسم مهم نیست واسم دعا کنید برگرده

برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین! نقشه جغرافیایی دستهایت کافیست...

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد … از عاشقی تباهی از زندگی مصیبت از دوستی شکست و از سادگی خیانت