دو نگاهی که کردمت همه عمر... نرود تا قیامت از یادم ... آن نگاه اولین که دل بردی !!! آن نگاه آخرین که جان دادم !!!

كوچه را ديدي به وقت شب چه تنها ميشود؟ بي تو از آن كوچه هم تنها ترم

غمگینم … وقتی همه ی جفت ها تنهاییَم را به رخم میکشند ، حتی جوراب هایم …

لقمــــه بزرگتر ازدهانت بودم برای همین بودکه مرا خرد میکردی تا انـــدازه شوم...

دلم نگرفته از اینکه رفته ای ... دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی ... !!!

در خیال دیگری می رفت ، و من چه عاشقانه کاسه ی آب پشت سرش خالی می کردم !!

سرم را روی کدامین شانه بگذارم که طاقت این همه بغض را داشته باشد  خوش به حال ابرها که سر بر شانه آسمان مینهند و تا آخرین قطره اشک میریزند و سبک میشوند

هر روز صدبار آرزو برگشتن به گذشته را مي كنم.. زماني كه شب ها را به اميد فردايي با تو پشت سر ميگذاشتم. . . . .

گاهي وقتا.. دلم فقط.. سنگيني نگاهت را ميخواهد... كه زل بزني به من.. ومن به روي خودم نيارم.......

حكايت تلخيست.. مانده ام برااااي تو. . .  رفته اي براي ديگري. . .

لعنتي ! يه روز اومدي چون ميخواستي.. بودي، چون ميخواستي.. رفتي،چون ميخواستي.. آخرش هم نفهميدم. .  من كجاي خواستنت بودم.. . . . ?

ميكوشم تا غم هايم را غرق كنم اما..... بي شرف ها ياد گرفته اند شنا كنند!!

نمیدونم چرا وقتی میدونم هیچ کس دوستم نداره باز نگاه به موبایلم میکنم  شاید واسه اینه امید دارم یکی اشتباهی زنگ بزنه

اینقدر تنهام که فکر میکنم تنهایی رو خدا ساخت که من تنها نباشم

وقتي يقين داري روزي پروانه ميشي پس بذار روزگار هر چقدرميخواد پيله كنه!

به من قول بده در تمامی سال هایی که باقی مانده تا ابـــــــــــــد مواظب خودت باشی دیگر نیستم که یاد آوریت کنم....