چه حس بدیست ... باتمام احساست به دیدن کسی بروی که خودش را آماده کرده تابه تو بگوید دیگر دوستت ندارد.

کنار پنجره و بلندی... من و یک دنیا خاطره ای ک ازارام میدهند... و صدایی از غیب ک در گوشم زمزمه میکرد... و دست خاطره ها ک مرگم را میخواهد... من هیچ اعتراضی ندارم...هلم بده ک هیچ ترسی ندارم

گمان میکردم راه مرگ از زندگی جداست اما نه..هردو دستشان توی یک کاسه هست..همین زندگی بود که مرا کشت!

دوست داشتن همیشه گفتنی نیست گاه سکوت است و گاه نگاه این درد است که گاهی از نگاه یکدیگر نمیفهمیم چقدر بهم محتاجیم...!

مجــــازی هستیم امــــا دلمــــــان مجازی نــــیست میشکند حواست به تایــــپ کردنت باشــــد!

عمق فاجعه ی تنهایی را وقتی حس میکنم که...از او هیچ خبری نیست‎...‎‏!‏

"واقعن موجود مزخرفیه این مورچه بالدار. آدم یاد " پژو آر-دی" می افته. د آخه .... اگه بالداری چرا مورچه ای. اگه مورچه ای چرا بالداری؟ "

گوش کن ... من تمنا کردم که تو با من باشی .  تو به من گفتی  هرگز... هرگز...  پاسخی سخت و درشت  و مرا حسرت این هرگز کشت . ...

خستگیه این راه طولانی رابرای دیدن توبا جان خریدم،ولی ای کاش بعدان همه خستگی توراانگونه نمیدیدم،نگاه بی تفاوتت قلبم که هیچ وجودم رانیزشکست.

می دونید .... دلم سوخت ..... واسه خودم  آخه بعد چند سال یکی زل زد تو چشام و گفت  ( دلم یه رابطه جدید می خواد ، تکراری شدی ) شمام تکراری شده بودید ؟ مث کفش,

خیلی سخته نتونی بهش برسی و هر روز ببینیش و یاد خاطره هایی که باهم داشتید بیوفتین

به قلب مهربانت بگو چیزی وجود ندارد که یادت را از خاطرم ببرد حتی فاصله ها!!!

نمیدانم چی بگویم از غم درونم که هر چی بگویم کمست از کی بگویم از کسی که دیگرنیست و فقط خاطرهایش هست کاش همین خاطره ها هم با خود می برد .........

رسیده وقت رفتن هرچند من از دلت خیلی وقته رفتم باشه تو بردیو اینا برات افتخارن تو ختم عالمیو منم عند خامم فکر نکنی اهل جبران یا انتقامم خودم باید دقت میکردم تو انتخابم.........

تمام سیگارهای دنیا را هم که دود کنی… کسی متوجّهِ تنهایی تو نمی شود! به جُز پیرمرد سیگارفروش...

گـآهــے انســآטּ בستـــ بـہ {פֿـوבڪشـے} مـے زنــב نـہ اینـڪــہ {تـیغـ} بـرבآرב و رگـشــ رآ بـزنـــב،نــــــہ !! فقط {قیـــב اפـسـاسشــ} رآ مـے زنــב . . .(!)