{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
موندنی بالگد نمیره، رفتنی باخواهش نمیمونه …
ولش کردم ورفتم !! نه اینکه دوستش نداشتم..نه !!ازنخودی بودن متنفرم..،!
تو زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن حتی سایه ات، که جاهای تاریک تنهات می ذاره
ای سهراب... کجایی که صدای سخن عشق صدای فاصله ها نیست... صدای فنر تخت است...
قحطی، همدم است!من...به خوش آمدگویی تابلوی خیابان هم دلخوشم !
به ” او ” بگویید ! کمتر برایم بمیرد ! دیگر نمیدانم . . کجا خاکش کنم…
وقتي داشت ميرفت گفت توراهم ميبرم،گفتم کجا؟گفت"ازيادم"
دلم تنگ است اما هنوز هم تو در ان جا می شوی.. چقدر ابعاد بودنت عجیب است!!
در رفتن جان از بدن گویـــــــند هر نوعــــــی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
زندگی هیچوقت "اندازه " تن ما نشد حتی وقتیکه "خودمان" بریدیم و دوختیم...
بر هیچکس افسانه امید نخواندیم عمریست همان بی کسی ماست کس ما...!
در اغوش خدا گریستم تا نوازشم کندخداوند پرسید فرزندم پس حوایت کو؟ اشکهایم را پاک کردم وگفتم در اغوش دیگریست........
دست بر شانه هايم ميزني تا "تنهايي" م را بتکاني ، به چه مي انديشي ؟ تکاندن برف از روي شانه آدم برفي
از بزرگي پرسيدن:خوش ميگذره؟ گفت: خوش ميگذره مال قديم بود. الان ديگه فقط خوشيم كه ميگذره.
شیرین ترین نوشیدنی رو که خوردم همان قهوه ترکی بود که باهام خوردیم با همه ی تلخیش با تو شیرین شد
یادش بخیر...وقتایی که اتاقمون رو بهم میریختیمو مامانمون مرتبش میکرد...مامانم ...ببین..خیلی وقته بهم ریختم ...دیگه خودمو تو خودم گم کردم..مرتبم میکنی؟؟
موندنی بالگد نمیره، رفتنی باخواهش نمیمونه …
ولش کردم ورفتم !! نه اینکه دوستش نداشتم..نه !!ازنخودی بودن متنفرم..،!
تو زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن حتی سایه ات، که جاهای تاریک تنهات می ذاره
ای سهراب... کجایی که صدای سخن عشق صدای فاصله ها نیست... صدای فنر تخت است...
قحطی، همدم است!من...به خوش آمدگویی تابلوی خیابان هم دلخوشم !
به ” او ” بگویید ! کمتر برایم بمیرد ! دیگر نمیدانم . . کجا خاکش کنم…
وقتي داشت ميرفت گفت توراهم ميبرم،گفتم کجا؟گفت"ازيادم"
دلم تنگ است اما هنوز هم تو در ان جا می شوی.. چقدر ابعاد بودنت عجیب است!!
در رفتن جان از بدن گویـــــــند هر نوعــــــی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
زندگی هیچوقت "اندازه " تن ما نشد حتی وقتیکه "خودمان" بریدیم و دوختیم...
بر هیچکس افسانه امید نخواندیم عمریست همان بی کسی ماست کس ما...!
در اغوش خدا گریستم تا نوازشم کندخداوند پرسید فرزندم پس حوایت کو؟ اشکهایم را پاک کردم وگفتم در اغوش دیگریست........
دست بر شانه هايم ميزني تا "تنهايي" م را بتکاني ، به چه مي انديشي ؟ تکاندن برف از روي شانه آدم برفي
از بزرگي پرسيدن:خوش ميگذره؟ گفت: خوش ميگذره مال قديم بود. الان ديگه فقط خوشيم كه ميگذره.
شیرین ترین نوشیدنی رو که خوردم همان قهوه ترکی بود که باهام خوردیم با همه ی تلخیش با تو شیرین شد
یادش بخیر...وقتایی که اتاقمون رو بهم میریختیمو مامانمون مرتبش میکرد...مامانم ...ببین..خیلی وقته بهم ریختم ...دیگه خودمو تو خودم گم کردم..مرتبم میکنی؟؟
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس تنهایی