با آتش بازي ميكنم و همه ميگويند: "احمق دور شو ميسوزي..." اما عزيزكم اين از همه جا بي خبرها كه نميدانند... از وقتي تو رفتي آتش برايم چه نسيم خنكي شده......!!!!!

حالا كه رفتي ديگه برات اشك نميريزم....آخه ميگن گريه پشت سر مسافر شئون نداره....پس برو به سلامت....حالا كه اشك هاي شور و شومم را بدرقه راحت نميكنم ميدانم روزي باز خواهي گشت....منتظرتم عشقم

پــشیمــان اند کفشهــایم که این همه راه را ،  راه آمــدنــد با نیامــدن هایت ......

هی بغض… گریه ی پنهان دلم آن هنگام که می فشاری گلویم را کو ؟ کجاست که ببیند انعکاس نامش به میان چشمانم پیداست…

تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟! شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم... تو چیستی،که من از موج هر تبسم تو؛ بسان قایق سرگشته،روی گردابم...!

بامن دوست میشوی....؟ که ترابه اکتشاف معادن اندوهم ببرم درتونل های طولانی تنهایی ام بگردانمت...؟؟!!

سیگار فروش ِ گوشه ی خیابان هم فهمید و تو هنوز نمیدانی من دود میشوم این سیگارها بهانه است ....

شاید آرام تر میشدم فقط و فقط …….. اگر میفهمیدی….. حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نــــوشته نشده اند!!

دیگر نه نگاهی دلم را میلرزاند و نه صدایی... تندیسی از خودم ساختم با همان لبخند همیشگی و دلی سنگی....

حآل امروز مرآ تنهآ كسي ميفهمد..... كه تمآم فاصله هآ را دويده امآ نشآني ديگر از تو نيست

درد درد نه گفتنیست نه شنیدنی و نه نوشتنی درد کشیدنیست همین!

ان ها که میگویند دوری و دوستی.... یا طعم دوستی رانچشیده اند و یا درد دوری را نکشیده اند.....

متل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو.....

سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز را فراموش میکردی..........

امســـــال! بهــــــار بی تــــو یعنی "پاییـــــز"...تقویم به گور پدرش میخندد...!!!

خــوش به حــال اونــایی که تــو دنیـــای واقــِعی اونقـــدر ســرشون شُلــوغه که وقــت نمی کنــن بیـــان دنیــای مجـــازی!!!