اشنایانم غریبه هایی هستند که تنها اسمشان را میدانم.....

مخصوص تنهایی تک سوار تاریکی درد دارد..... وقتی بانسیمی برود کسی که بخاطرش به طوفان زده ای...............

کنارت در باران قدم میزنم.چتر برای چه؟خیال ک خیس نمیشود

حقیقت این است ...............  گاهی باید خود را برداشت و برد...

سربه زیر افکنده ام و چشمانم را به سردی اشکهای بلورینم سپرده ام ای کاش میدانستی که در نهان سینه ام، در گشایش این طوفان، کدامین آرزو را در خود مدفون می سازد..

بعضی نقطه ها تو ذهن ادم میمونه... مخصوصا نقطه های سیاه... که دیگه نقطه نیست لکه میشه...

اونکه میخواست منو بفهمه نتونست ! اونکه میتونست بفهمه نخواست ! این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!

فک می کنم دیگه پیــــــــــــــــر شدم.............!!!!!!!!!!!! اخه خاطـــــــــــــــــره هام از امیــــــــــــــــــدهام بیشتر شدند.......................

تكيه بده! امابه شانه هايي كه وقتي خوابت برد...سرت رازمين نگذارد..

کافه چی....!!! قهوه ام را شیرین کن.. آن روزها که تلخ میخوردم، روزگارم شیرین بود.

بوی رفتن میدهی.. عطر تازه ای خریده ای ؟!

گرمایی بوده ام همیشه... ولی بین خودمان بماند... سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد...

مشکل اینجاست که همیشه برای فرار از یک "آدم" به "آدم" دیگری پناه میبریم! انگارمعتاد آدمها شده ایم! چه اعتیاد تلخیست احتیاج به آدمها...

سیگارهم نشدیم که ترک کردنمون سخت باشه...

چرا روشن نمیشود... نه شبم... نه سیگارم... نه تکلیفم... ...؟؟؟

تنهایـــی هایـــم به مـــن آموخـــت: جلـــوی تنهـــا پســـری ک زانـــو میزنــــم پســـرم باشـــد آن هـــم بــرای بستـــن کفــــش هایـــش.....