تو تقصیر نداشتی من اشتباه کردم میان آشغال ها دنبال گنج میگشتم

لعنت به تو اي دل.....که همیشه جایی جامیمانی......... که تورا نمیخواهند.......

سرت گرم است! مزاحم نمیشوم... اما حرارت سرگرمی هایت مرا میسوزاند لعنتی....

از ان زمانی که یاد گرفتم دوستت داشته باشم سالها میگذرد؛کاش هرگز عاشق نمیشدم...عاشق همیشه غمگین است و غریب!

دلم برای قدیما تنگ شده..نه برا اینکه تورو داشتم...نه برا اینکه تو عاشقم بودی.. فقط برای اینکه اسم تنها روی من نبود که هر کسی به خودش اجازه بده بهم نزدیک شه... دست نوشته خودم

دلم درد ميکند... انگار خام بودند خيال هايى که به خوردم داد...

به گذشته فکر میکنم... من گذشت کردم تو از من گذشتی فرق بود بین این"گذشت"و آن"گذشت.......!

بــــاز هـــــم خیال تــــو مــــرا “برداشــــت” کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم

ای کاش هماننده دوران کودکی نمامه جیزها را برای خود میخواستی تا من هم قلبم را تا ابد به دستت میسپردم... اما افسوس که دوران کودکی تمام شده است...

نگاتو به جاده ندوز، امید و برگشتنی نیست نگو چرا میخوای بری، بعضی چیزا گفتنی نیست چشم انتظار من نباش، محال برگشتنه من عشقمو از یادت ببر ،گناهشم گردن من

تنهایی.تنها برای خداست یاد تو در دل من یاد من در دل توست.پس نگو هیچکس همراه نیست چون تنها ترین تنها با ماست.

روح من از شدت جراحت تلف شده است انوقت این احمق ها نگران زخم های جزعی جسمم هستند!

میدونی مترسک به کلاغ چی گفت؟ گفت هر چقدر دوست داری نوکم بزن اما تنهام نزار.

گاهی........! سرم گرم میشود به شمردن نبودنهایت......! گاهی.... ..... من وتنهایی وسایه ها جمعمان جمع میشودبه یادتو......!!!

ساعت که زنگ مي زند مدام به اين فکر مي کنم که تو از ساعت هم کمتري !؟

تنها بودن قدرت می خواهد ، و این قدرت را کسی به من داد ، که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم…