{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
صدایم میزد گلم و من گلی بودم در باغچه ی دلش اما او باغبان عاشقی نبود گاهی سر می زد و دل می برد ! سال ها بعد دانستم که من تنها نبودم او باغبان گل های زیادی بود …
بلند شو لباسهات را بتکان دستت را به من بده برویم کمی قدم بزنیم… نگران نباش کسی را در گور تو نمیخوابانند!
یکصبح از خواب میپریم وُ کنارِ دستمان جای کسی هنوز گرم است!
از وقتی رفتهای همهچیز زیباتر شده است: پاییز، تماشای غروب و سفر دُرناها، قدم زدن در خیابان و … کاش زودتر میرفتی!
لعنت به اون کســــی که وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی … خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری
می روم به کجا؟ نمی دانم حس بدی ست بی مقصدی! کاش نه باران بند می آمد نه خیابان به انتها می رسید
خاطراتی که زیر باران داشتیم شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتیم
دلَم باران میخواهد و چتری خراب و خیابانی که هیچگاه به خانهئ تو نرسد!
به مووهات شانه میکشی باران میشود به چشمهات سُرمه، آفتاب میشود به گوونههاتْ برگِ گُل مهتاب به لبهات… به لبهات دیگر دست نزن!
میآیی خانه روشن میشود میروی خانه خراب. به رعد و برق میمانی مگر؟!
گاهی چتر را باید دستِ باران داد روی سرِ خودش بگیرد و ما جایش بباریم!
شبِ گوورستان هم زیباست وقتی باران باشد من باشم و تو. حتا اگر مُرده باشی
همین باران آهسته … همین نجوای گنجشکان … همین عطری که می آید … نگاه توست
ای کاش حوالی دل تو هم “بارانی” بیاید زمینی تر شود بوی خاکی بلند شود شاید کمی “عاشقم” میشدی باران به کنار…. لامصب این روزها “بهاریست
شب نزدیک است …! هر شب دستم را تنهــــــا … بر شانه ی تنهای شـــــــــب میگذارم ؛ و برایش از ” تـــــــــــو ” میگویم ….. بـــــــــــاران میگیرد !!!!
من خیس دلتنگی ام اما کوچه آبی احساست را گم کرده ام مسیر عاشقی ات را یادم نیست…. حالا نمی دانم تو مرا انتظار می کشی یا من تو را؟!!!
صدایم میزد گلم و من گلی بودم در باغچه ی دلش اما او باغبان عاشقی نبود گاهی سر می زد و دل می برد ! سال ها بعد دانستم که من تنها نبودم او باغبان گل های زیادی بود …
بلند شو لباسهات را بتکان دستت را به من بده برویم کمی قدم بزنیم… نگران نباش کسی را در گور تو نمیخوابانند!
یکصبح از خواب میپریم وُ کنارِ دستمان جای کسی هنوز گرم است!
از وقتی رفتهای همهچیز زیباتر شده است: پاییز، تماشای غروب و سفر دُرناها، قدم زدن در خیابان و … کاش زودتر میرفتی!
لعنت به اون کســــی که وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی … خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری
می روم به کجا؟ نمی دانم حس بدی ست بی مقصدی! کاش نه باران بند می آمد نه خیابان به انتها می رسید
خاطراتی که زیر باران داشتیم شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتیم
دلَم باران میخواهد و چتری خراب و خیابانی که هیچگاه به خانهئ تو نرسد!
به مووهات شانه میکشی باران میشود به چشمهات سُرمه، آفتاب میشود به گوونههاتْ برگِ گُل مهتاب به لبهات… به لبهات دیگر دست نزن!
میآیی خانه روشن میشود میروی خانه خراب. به رعد و برق میمانی مگر؟!
گاهی چتر را باید دستِ باران داد روی سرِ خودش بگیرد و ما جایش بباریم!
شبِ گوورستان هم زیباست وقتی باران باشد من باشم و تو. حتا اگر مُرده باشی
همین باران آهسته … همین نجوای گنجشکان … همین عطری که می آید … نگاه توست
ای کاش حوالی دل تو هم “بارانی” بیاید زمینی تر شود بوی خاکی بلند شود شاید کمی “عاشقم” میشدی باران به کنار…. لامصب این روزها “بهاریست
شب نزدیک است …! هر شب دستم را تنهــــــا … بر شانه ی تنهای شـــــــــب میگذارم ؛ و برایش از ” تـــــــــــو ” میگویم ….. بـــــــــــاران میگیرد !!!!
من خیس دلتنگی ام اما کوچه آبی احساست را گم کرده ام مسیر عاشقی ات را یادم نیست…. حالا نمی دانم تو مرا انتظار می کشی یا من تو را؟!!!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه