{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
وقتی پروانه عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد تازه قصه زندگی آغاز شده است زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند نه بمیرد . . .
تقدیم به کسی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانش و جرعه ای از دریا در دستانش و تجسمی زیبا از خاطره ها و ایثارهای سرخ در معبد ارغوانی دلش به یادگار مانده است . . .
بی من نرو آن سوی فردای زمانه بی من نشو دمساز تنهای ترانه با من بمان این روزهای بی بهانه با من بمان با دردهای عاشقانه
آیا می دانی بدست آوردنت تنها “استثناء” در خواستن ، توانستن است . . . ؟
تـو ” آدم ” ، من ” حوا “ سیـبی در کار باشد یا نه ، با تو ، در آغوش تو ، بهشت جاریست بوسه هایت طعم سیب میدهند کافیست . . .
زخمی عمیق بر پهلویم است، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همگان گمان می کنند که من مستم و می رقصم . . .
فقط چند قدم ، مانده بود برسم به تو . . . اگر این خواب ادامه داشت . . .
آه… آری… این منم… اما چه سود «او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست میخروشم زیر لب دیوانهوار «او» که در من بود، آخر کیست، کیست ؟
این روزها می گذرند، ولی من از این روزها نمی گذرم . . .
شجاعت می خواهد وفادار احساسی باشی که می دانی شکست می دهد روزی نفسهای دلت را . . .
«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود در نگاهم حالتی دیگر گرفت گوئیا شب با دو دست سرد خویش روح بیتاب مرا در بر گرفت . . .
اگر روزی بین رفتن و ماندن شک کردی حتما برو، بی معطلی چون نمی بایست کار به شک می کشید که بیاندیشی یا نیاندیشی . . .
اشتباهم این بود !! عمق رابطه مان آنقدر نبود که درون آن شیرجه زدم . . .
تو را دوست دارم بدون این که علتش را بدانم محبتی که علت داشته باشد یا احترام است، یا ریا . . .
روزی گذر عشق به ماتم افتاد ، ماتم زده شد به حال ما غم افتاد زان پس بشری به چهره ام خنده ندید ، موها همه چون ریش و دندان افتاد . . .
از درد دوست نداشتن هایت گفتم خیانت را تجویز کردند گویا این آسان ترین راه عاشقی است . . .
وقتی پروانه عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد تازه قصه زندگی آغاز شده است زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند نه بمیرد . . .
تقدیم به کسی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانش و جرعه ای از دریا در دستانش و تجسمی زیبا از خاطره ها و ایثارهای سرخ در معبد ارغوانی دلش به یادگار مانده است . . .
بی من نرو آن سوی فردای زمانه بی من نشو دمساز تنهای ترانه با من بمان این روزهای بی بهانه با من بمان با دردهای عاشقانه
آیا می دانی بدست آوردنت تنها “استثناء” در خواستن ، توانستن است . . . ؟
تـو ” آدم ” ، من ” حوا “ سیـبی در کار باشد یا نه ، با تو ، در آغوش تو ، بهشت جاریست بوسه هایت طعم سیب میدهند کافیست . . .
زخمی عمیق بر پهلویم است، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همگان گمان می کنند که من مستم و می رقصم . . .
فقط چند قدم ، مانده بود برسم به تو . . . اگر این خواب ادامه داشت . . .
آه… آری… این منم… اما چه سود «او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست میخروشم زیر لب دیوانهوار «او» که در من بود، آخر کیست، کیست ؟
این روزها می گذرند، ولی من از این روزها نمی گذرم . . .
شجاعت می خواهد وفادار احساسی باشی که می دانی شکست می دهد روزی نفسهای دلت را . . .
«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود در نگاهم حالتی دیگر گرفت گوئیا شب با دو دست سرد خویش روح بیتاب مرا در بر گرفت . . .
اگر روزی بین رفتن و ماندن شک کردی حتما برو، بی معطلی چون نمی بایست کار به شک می کشید که بیاندیشی یا نیاندیشی . . .
اشتباهم این بود !! عمق رابطه مان آنقدر نبود که درون آن شیرجه زدم . . .
تو را دوست دارم بدون این که علتش را بدانم محبتی که علت داشته باشد یا احترام است، یا ریا . . .
روزی گذر عشق به ماتم افتاد ، ماتم زده شد به حال ما غم افتاد زان پس بشری به چهره ام خنده ندید ، موها همه چون ریش و دندان افتاد . . .
از درد دوست نداشتن هایت گفتم خیانت را تجویز کردند گویا این آسان ترین راه عاشقی است . . .
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه