{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
امروز را در خانه می مانم و در به روی کس نمیگشایم اما بی در و پیکر است خانه ذهنم! میآیند و میروند دوستان ناموافق آشنایان ناسازگار …
دل ز دستم رفت و جان هم ، بی دل و جان چون کنم سر عشقم آشکارا گشت پنهان چون کنم
از من نشانی نپرس من خودم گم شدهام …
جایی که قرار گذاشته بودیم همدیگر را دیدیم نه در زمانی که قرار گذاشته بودیم من بیست سال زودتر آمده ، منتظر ماندم تو آمدی ، بیست سال دیرتر من از انتظار تو پیرم تو از منتظر گذاشتنم جوان
از چشمهایش پیداست عزمش جزم است و اراده اش آهن یکی از همین شب های بی چفت و بست شبیخون می زند به قلبی که سالهاست لق می زند در قفس سینه ات
پا به پا کردنش را به پای تردید او نگذار اگر چه نو بال اما پروانه ایست که می داند روی کدام گل بنشیند با سوزن ته گرد هم نمی توان صلیب وار قابش کرد و هر روز تماشایش
دانه های اشک از چشمم بیرون میزنند چون قطار مورچهها از چشمان مرده نکند اشک نیستند مورچهاند اینها نکند مردهام در حسرت تو !؟
اجازه بده پنج دقیقه فقط پنج دقیقه سرم را روی شانهات بگذارم چشمها را ببندم و زمین از نو آرام شود
خیال می کنم شهرهای دنیا نقطههایی خیالیاند روی نقشهی جغرافیا همهی شهرها جز یک شهر شهری که عاشقت شدم آنجا شهری که خانهی من شد بعد از تو
پزشکان اصطلاحاتی دارند که ما نمی فهمیم ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند نفهمی بد دردی است خوش به حال دامپزشکان ! …
رفت عشق و مرا خراب و بدمست گذاشت تنها وسط کوچه ی بن بست گذاشت دلتنگی ات آرام سراغم آمد از پشت به روی چشم من دست گذاشت …
زندگی شاید آسان تر می بود اگر هرگز تو را ندیده بودم
مــن مــاهــی خستــه از آبــم تــن مــی دهــم بــه تــو تــور عــروســی غمگیــن تــن مــی دهــم بــه عــلامــت ســوال بــزرگــی کــه در دهــانــم گیــر کــرده اســت
می توانی ستارگان را انکار کنی می توانی حرکت خورشید را انکار کنی می توانی حقیقت را دروغ بخوانی در عشق من اما ، تردیدی نداشته باش
نمیدانم دوباره از من چه گناهی سر زده است که به این اخم ملیح محکومم کردهای اختیار دستهایم در خواب باور کن دست خودم نیست
زیبارویان فرانسه زیبارویان انگلیس همه یک طرف تو یک طرف .. آنها مرا تنها به شعر میرسانند اما تو مرا به خانهام باز میگردانی به همهی هستیام در فکر توام .. باران به زبان ترکی می بارد ..
امروز را در خانه می مانم و در به روی کس نمیگشایم اما بی در و پیکر است خانه ذهنم! میآیند و میروند دوستان ناموافق آشنایان ناسازگار …
دل ز دستم رفت و جان هم ، بی دل و جان چون کنم سر عشقم آشکارا گشت پنهان چون کنم
از من نشانی نپرس من خودم گم شدهام …
جایی که قرار گذاشته بودیم همدیگر را دیدیم نه در زمانی که قرار گذاشته بودیم من بیست سال زودتر آمده ، منتظر ماندم تو آمدی ، بیست سال دیرتر من از انتظار تو پیرم تو از منتظر گذاشتنم جوان
از چشمهایش پیداست عزمش جزم است و اراده اش آهن یکی از همین شب های بی چفت و بست شبیخون می زند به قلبی که سالهاست لق می زند در قفس سینه ات
پا به پا کردنش را به پای تردید او نگذار اگر چه نو بال اما پروانه ایست که می داند روی کدام گل بنشیند با سوزن ته گرد هم نمی توان صلیب وار قابش کرد و هر روز تماشایش
دانه های اشک از چشمم بیرون میزنند چون قطار مورچهها از چشمان مرده نکند اشک نیستند مورچهاند اینها نکند مردهام در حسرت تو !؟
اجازه بده پنج دقیقه فقط پنج دقیقه سرم را روی شانهات بگذارم چشمها را ببندم و زمین از نو آرام شود
خیال می کنم شهرهای دنیا نقطههایی خیالیاند روی نقشهی جغرافیا همهی شهرها جز یک شهر شهری که عاشقت شدم آنجا شهری که خانهی من شد بعد از تو
پزشکان اصطلاحاتی دارند که ما نمی فهمیم ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند نفهمی بد دردی است خوش به حال دامپزشکان ! …
رفت عشق و مرا خراب و بدمست گذاشت تنها وسط کوچه ی بن بست گذاشت دلتنگی ات آرام سراغم آمد از پشت به روی چشم من دست گذاشت …
زندگی شاید آسان تر می بود اگر هرگز تو را ندیده بودم
مــن مــاهــی خستــه از آبــم تــن مــی دهــم بــه تــو تــور عــروســی غمگیــن تــن مــی دهــم بــه عــلامــت ســوال بــزرگــی کــه در دهــانــم گیــر کــرده اســت
می توانی ستارگان را انکار کنی می توانی حرکت خورشید را انکار کنی می توانی حقیقت را دروغ بخوانی در عشق من اما ، تردیدی نداشته باش
نمیدانم دوباره از من چه گناهی سر زده است که به این اخم ملیح محکومم کردهای اختیار دستهایم در خواب باور کن دست خودم نیست
زیبارویان فرانسه زیبارویان انگلیس همه یک طرف تو یک طرف .. آنها مرا تنها به شعر میرسانند اما تو مرا به خانهام باز میگردانی به همهی هستیام در فکر توام .. باران به زبان ترکی می بارد ..
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه