بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بیست ساعت دورتر شدیم حالا دلتنگی در خیابان های دلبازتری قدم میزند و با زبان دیگری تنهایی را به دست هایمان می فهماند دور شدیم تا سبک تر دور خودمان بچرخیم اینجا مرده ها آواز های شاد تری می خوانند

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

هر صبح دست هایت را می شویی از خواب هایی خونین که برایم دیده ای با لبخند کارد را سرمیز صبحانه می گذاری من پنیر می آورم و فراموشی را لقمه لقمه فرو می خوریم!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

کسی رفته ست کسی که درها را خوب بلد است.. و می داند آن را چطور پشت سرش ببندد که هیچ وقت برنگردد…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

نان تازه بگیر به خانه ام بیا دریانورد خسته! می خواهم لباس های خیست را از تنت دربیاورم شیر گرم کنم برایت.. بگویی شانه هایم سکان زندگی توست و من پنجره های این شهر طوفان زده را محکم ببندم…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سوالی بودم در بطن مادرم شروع شدم با تردیدی بزرگ ادامه یافتم درنیستی خودم در هستی تو حالا که نیستی پایان چه خواهد شد؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام در ساز خویش چنگِ اندوهم , خدا را زخمه ای زخمه ای تا برکشم آواز خویش . . .

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

اشتباهم این بود هر جا رنجیدم، خندیدم! فکر کردند درد ندارد، ضربه ها را محکم تر زدند !!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

سالهاست برای رسیدنمان سبزه ها را گره می زنم؛ افسوس! نه دست هایمان در هم گره خورد ، نه نگاه هایمان ! گره فقط درکارمان افتاده است…!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

من آرشه‌ ی ویولن را بر نگاهت می‌ کِشَم تاریخِ موسیقی آغاز می‌ شود.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید گذر به سوی تو کردن ز کوچه کلمات به راستی که چه صعب است و مایه آفات چه دیر و دور و دریغ! خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق ها, صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید!

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

شهریارا تو بمان بر سرِ این خیل یتیم پدرا، یارا، اندوهگسارا تو بمان ! سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست که سرِ سبزِ تو خوش باد، کنارا تو بمان

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو آزاد باش ای خطه ی آباد آذربایجان…

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

این روز ها … در سکوت و تنهایی شبانه اتاقم … چیزی جز … صدای عقربه های ساعت نیست … در سکوت این اتاق … فقط گیتار مرا می فهمد … چرا که در پس نت های غمگینش … راز های دل من پنهان است …

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

در پیله تنهایی خود … آسوده بخواب ای کرم ابریشم … رویای پروانه شدن دیگر زیبا نیست … در آن سوی پیله ها … پروانه ها در آتش شمع می میرند …

{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بیست ساعت دورتر شدیم حالا دلتنگی در خیابان های دلبازتری قدم میزند و با زبان دیگری تنهایی را به دست هایمان می فهماند دور شدیم تا سبک تر دور خودمان بچرخیم اینجا مرده ها آواز های شاد تری می خوانند

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

هر صبح دست هایت را می شویی از خواب هایی خونین که برایم دیده ای با لبخند کارد را سرمیز صبحانه می گذاری من پنیر می آورم و فراموشی را لقمه لقمه فرو می خوریم!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

کسی رفته ست کسی که درها را خوب بلد است.. و می داند آن را چطور پشت سرش ببندد که هیچ وقت برنگردد…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

نان تازه بگیر به خانه ام بیا دریانورد خسته! می خواهم لباس های خیست را از تنت دربیاورم شیر گرم کنم برایت.. بگویی شانه هایم سکان زندگی توست و من پنجره های این شهر طوفان زده را محکم ببندم…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سوالی بودم در بطن مادرم شروع شدم با تردیدی بزرگ ادامه یافتم درنیستی خودم در هستی تو حالا که نیستی پایان چه خواهد شد؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام در ساز خویش چنگِ اندوهم , خدا را زخمه ای زخمه ای تا برکشم آواز خویش . . .

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

اشتباهم این بود هر جا رنجیدم، خندیدم! فکر کردند درد ندارد، ضربه ها را محکم تر زدند !!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

سالهاست برای رسیدنمان سبزه ها را گره می زنم؛ افسوس! نه دست هایمان در هم گره خورد ، نه نگاه هایمان ! گره فقط درکارمان افتاده است…!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

من آرشه‌ ی ویولن را بر نگاهت می‌ کِشَم تاریخِ موسیقی آغاز می‌ شود.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید گذر به سوی تو کردن ز کوچه کلمات به راستی که چه صعب است و مایه آفات چه دیر و دور و دریغ! خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق ها, صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید!

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

شهریارا تو بمان بر سرِ این خیل یتیم پدرا، یارا، اندوهگسارا تو بمان ! سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست که سرِ سبزِ تو خوش باد، کنارا تو بمان

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو آزاد باش ای خطه ی آباد آذربایجان…

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

این روز ها … در سکوت و تنهایی شبانه اتاقم … چیزی جز … صدای عقربه های ساعت نیست … در سکوت این اتاق … فقط گیتار مرا می فهمد … چرا که در پس نت های غمگینش … راز های دل من پنهان است …

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

در پیله تنهایی خود … آسوده بخواب ای کرم ابریشم … رویای پروانه شدن دیگر زیبا نیست … در آن سوی پیله ها … پروانه ها در آتش شمع می میرند …