{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
بیست ساعت دورتر شدیم حالا دلتنگی در خیابان های دلبازتری قدم میزند و با زبان دیگری تنهایی را به دست هایمان می فهماند دور شدیم تا سبک تر دور خودمان بچرخیم اینجا مرده ها آواز های شاد تری می خوانند
هر صبح دست هایت را می شویی از خواب هایی خونین که برایم دیده ای با لبخند کارد را سرمیز صبحانه می گذاری من پنیر می آورم و فراموشی را لقمه لقمه فرو می خوریم!
کسی رفته ست کسی که درها را خوب بلد است.. و می داند آن را چطور پشت سرش ببندد که هیچ وقت برنگردد…
نان تازه بگیر به خانه ام بیا دریانورد خسته! می خواهم لباس های خیست را از تنت دربیاورم شیر گرم کنم برایت.. بگویی شانه هایم سکان زندگی توست و من پنجره های این شهر طوفان زده را محکم ببندم…
سوالی بودم در بطن مادرم شروع شدم با تردیدی بزرگ ادامه یافتم درنیستی خودم در هستی تو حالا که نیستی پایان چه خواهد شد؟
نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام در ساز خویش چنگِ اندوهم , خدا را زخمه ای زخمه ای تا برکشم آواز خویش . . .
اشتباهم این بود هر جا رنجیدم، خندیدم! فکر کردند درد ندارد، ضربه ها را محکم تر زدند !!
سالهاست برای رسیدنمان سبزه ها را گره می زنم؛ افسوس! نه دست هایمان در هم گره خورد ، نه نگاه هایمان ! گره فقط درکارمان افتاده است…!
من آرشه ی ویولن را بر نگاهت می کِشَم تاریخِ موسیقی آغاز می شود.
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید گذر به سوی تو کردن ز کوچه کلمات به راستی که چه صعب است و مایه آفات چه دیر و دور و دریغ! خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید.
تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق ها, صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید!
شهریارا تو بمان بر سرِ این خیل یتیم پدرا، یارا، اندوهگسارا تو بمان ! سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست که سرِ سبزِ تو خوش باد، کنارا تو بمان
پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو آزاد باش ای خطه ی آباد آذربایجان…
از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز
این روز ها … در سکوت و تنهایی شبانه اتاقم … چیزی جز … صدای عقربه های ساعت نیست … در سکوت این اتاق … فقط گیتار مرا می فهمد … چرا که در پس نت های غمگینش … راز های دل من پنهان است …
در پیله تنهایی خود … آسوده بخواب ای کرم ابریشم … رویای پروانه شدن دیگر زیبا نیست … در آن سوی پیله ها … پروانه ها در آتش شمع می میرند …
بیست ساعت دورتر شدیم حالا دلتنگی در خیابان های دلبازتری قدم میزند و با زبان دیگری تنهایی را به دست هایمان می فهماند دور شدیم تا سبک تر دور خودمان بچرخیم اینجا مرده ها آواز های شاد تری می خوانند
هر صبح دست هایت را می شویی از خواب هایی خونین که برایم دیده ای با لبخند کارد را سرمیز صبحانه می گذاری من پنیر می آورم و فراموشی را لقمه لقمه فرو می خوریم!
کسی رفته ست کسی که درها را خوب بلد است.. و می داند آن را چطور پشت سرش ببندد که هیچ وقت برنگردد…
نان تازه بگیر به خانه ام بیا دریانورد خسته! می خواهم لباس های خیست را از تنت دربیاورم شیر گرم کنم برایت.. بگویی شانه هایم سکان زندگی توست و من پنجره های این شهر طوفان زده را محکم ببندم…
سوالی بودم در بطن مادرم شروع شدم با تردیدی بزرگ ادامه یافتم درنیستی خودم در هستی تو حالا که نیستی پایان چه خواهد شد؟
نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام در ساز خویش چنگِ اندوهم , خدا را زخمه ای زخمه ای تا برکشم آواز خویش . . .
اشتباهم این بود هر جا رنجیدم، خندیدم! فکر کردند درد ندارد، ضربه ها را محکم تر زدند !!
سالهاست برای رسیدنمان سبزه ها را گره می زنم؛ افسوس! نه دست هایمان در هم گره خورد ، نه نگاه هایمان ! گره فقط درکارمان افتاده است…!
من آرشه ی ویولن را بر نگاهت می کِشَم تاریخِ موسیقی آغاز می شود.
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید گذر به سوی تو کردن ز کوچه کلمات به راستی که چه صعب است و مایه آفات چه دیر و دور و دریغ! خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید.
تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایق ها, صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید!
شهریارا تو بمان بر سرِ این خیل یتیم پدرا، یارا، اندوهگسارا تو بمان ! سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست که سرِ سبزِ تو خوش باد، کنارا تو بمان
پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان آزادی ایران ز تو آبادی ایران ز تو آزاد باش ای خطه ی آباد آذربایجان…
از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز
این روز ها … در سکوت و تنهایی شبانه اتاقم … چیزی جز … صدای عقربه های ساعت نیست … در سکوت این اتاق … فقط گیتار مرا می فهمد … چرا که در پس نت های غمگینش … راز های دل من پنهان است …
در پیله تنهایی خود … آسوده بخواب ای کرم ابریشم … رویای پروانه شدن دیگر زیبا نیست … در آن سوی پیله ها … پروانه ها در آتش شمع می میرند …
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه