{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
تو را تیرباران کردند تنها لباس هایت به من رسید سال هاست از سوراخ های روی پیراهنت دنیا را نگاه می کنم
دروغ می گویند: “آینده همین فرداست” آینده دیروزی بود که با خودت بردی
بی تابانه میکوبد موج موج گیسوانت را باد بر صخره ی اندامم در هزاره ای دیگر عشق می روید از سنگواره ی جنون ما!
از شاخه پر نمی کشید پرنده ای با زمزمه ی گشودن پلک پنجره اگر عشق را جز سکوت زبان دیگر بود …
ابر تبخیری از بوسه های آبدار توست؛ که اینگونه .. مست بارانَ م !
به وسعت تمام پنجره های رو به جاده انتظار آمدنت را می کشم برگرد ! در گذر از لحظه های زندگی ‘ منی ‘ را گم کرده ام که به دستان تو پیدا می شود …
تنها مانده ام با جنازه ای روی دست و مزاری چشم به راه فردا تیترِ روزنامه ها را بخوانید کسی خودش را خاک کرد !
شک می کنم به حضورم زمانی که نگاهت از من میگذرد و دیگری را نظاره می کند …..
لبانم عاشقت میکرد اگر جسارت میکردی بوسیدنش را !…
راحت همه چیز به آخر می رسد .. تو هنوز در قطاری و می روی ریل اما خیلی وقت است تمام شده ..
من وقتی به دنیا آمدم که جهان آبستن بود و قابله هم بی حوصـــله روزگار هم فرامــوش کار به جای بند “نــــــــــــــاف “ دستانم را برید دیگر نمیتوانم دلی را به دست بیاورم….
در زدی باز کردم، سلام کردی اما صدا نداشتی، به آغوشم کشیدی اما سایه ات را دیدم که دست هایش توی جیبش بود…
دیشب آنقدر خاطره بارید که سقف چکه می کرد و من از صدای چکه هایش نخوابیدم
عجیب است عشقم از وقتی من خیلی حسود شده ام دختران این حوالی هم خیلی زیبا شده اند ..!
معجزه یعنی : “لبان” تو که بی هیچ بوسه ای عمری ست با آن خاطره دارم !
از دست های من جز این ثمری نیست گاهی ببارم گاهی بمیرم گاهی اگر شد در حیرتِ واژه ی دوست داشتن تو را دوباره از نو بنویسم …
تو را تیرباران کردند تنها لباس هایت به من رسید سال هاست از سوراخ های روی پیراهنت دنیا را نگاه می کنم
دروغ می گویند: “آینده همین فرداست” آینده دیروزی بود که با خودت بردی
بی تابانه میکوبد موج موج گیسوانت را باد بر صخره ی اندامم در هزاره ای دیگر عشق می روید از سنگواره ی جنون ما!
از شاخه پر نمی کشید پرنده ای با زمزمه ی گشودن پلک پنجره اگر عشق را جز سکوت زبان دیگر بود …
ابر تبخیری از بوسه های آبدار توست؛ که اینگونه .. مست بارانَ م !
به وسعت تمام پنجره های رو به جاده انتظار آمدنت را می کشم برگرد ! در گذر از لحظه های زندگی ‘ منی ‘ را گم کرده ام که به دستان تو پیدا می شود …
تنها مانده ام با جنازه ای روی دست و مزاری چشم به راه فردا تیترِ روزنامه ها را بخوانید کسی خودش را خاک کرد !
شک می کنم به حضورم زمانی که نگاهت از من میگذرد و دیگری را نظاره می کند …..
لبانم عاشقت میکرد اگر جسارت میکردی بوسیدنش را !…
راحت همه چیز به آخر می رسد .. تو هنوز در قطاری و می روی ریل اما خیلی وقت است تمام شده ..
من وقتی به دنیا آمدم که جهان آبستن بود و قابله هم بی حوصـــله روزگار هم فرامــوش کار به جای بند “نــــــــــــــاف “ دستانم را برید دیگر نمیتوانم دلی را به دست بیاورم….
در زدی باز کردم، سلام کردی اما صدا نداشتی، به آغوشم کشیدی اما سایه ات را دیدم که دست هایش توی جیبش بود…
دیشب آنقدر خاطره بارید که سقف چکه می کرد و من از صدای چکه هایش نخوابیدم
عجیب است عشقم از وقتی من خیلی حسود شده ام دختران این حوالی هم خیلی زیبا شده اند ..!
معجزه یعنی : “لبان” تو که بی هیچ بوسه ای عمری ست با آن خاطره دارم !
از دست های من جز این ثمری نیست گاهی ببارم گاهی بمیرم گاهی اگر شد در حیرتِ واژه ی دوست داشتن تو را دوباره از نو بنویسم …
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه