{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
صدای فلوت می آید باد از روی لبهای تو گذشته است
دیگر بانوی هیچ قصه ای نخواهم شد که این بانو خود قصه ها دارد
دلم یک شب تنهایی می خواهد با یه عالمه تو و … تمام گوشه کنارهای آغوشت !!!
این روزها زیادی تو را کم دارد به من بگو چه کنم با این همه دلتنگی
تنهایی … نه نوشته می شود نه خوانده …. بغض می شود … گریه می شود … دردِ بی درمان -کوفت -زهرِ مار می شود .
نوشته می شود غم خوانده می شود تو صدای هق هق می دهد
با همه بوده است ، عجب هرزه ایست این تنهایی…
آرزو … همان امیدی است … که دیگر هیچ امیدی به آن نیست …
زندگی! کلاهت را به هوا بینداز که من دیگر جان بازی کردن ندارم تو بردی !
می گوید از تنها شدن در پیری می ترسم… می گویم … از پیر شدن در تنهایی بیشتر می ترسم
خـــوش بــﮧ حـالـش خــوش بــﮧ حـال اویـے کــﮧ ….. ســـــالـها بـعد وقتے در آغـوشـــــت آرامـ گـرفتــه اسـت زیــرِ گــوشش زمـزمــه میکــنـے عشق های قبل از تو هـمـه سـوء تــفـاهم بودند
اینجــا یکــ زن ؛ دور اَز دوستَتــ دارَمــ ـهای ِتو جان بــه جان آفریــن ؛ تسلیــم کَرد امـّا نوشـ دارو اینبـار پَس از مرگــ ِ سهراب اثـر دارَد
تــــــــو از موسی پیــــــــامبر تری! بـــــه جای اشــــــــاره با عصا … نــــــــگاه کردی بـــــه جای دریــــــــا… دل من شکافتـــــﮧ شــــــــد!!
دلتنگم ….. همین و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد…
حتی ؛ کفش هم اگر تنگ باشد ؛ زخـم مـی کند ؛ وای به حالِ دِل
اینروزها…هیچ چیز… سر جایش نیست… جز تو…که بدجور…جا گرفتی… کنچ دلم…!!!
صدای فلوت می آید باد از روی لبهای تو گذشته است
دیگر بانوی هیچ قصه ای نخواهم شد که این بانو خود قصه ها دارد
دلم یک شب تنهایی می خواهد با یه عالمه تو و … تمام گوشه کنارهای آغوشت !!!
این روزها زیادی تو را کم دارد به من بگو چه کنم با این همه دلتنگی
تنهایی … نه نوشته می شود نه خوانده …. بغض می شود … گریه می شود … دردِ بی درمان -کوفت -زهرِ مار می شود .
نوشته می شود غم خوانده می شود تو صدای هق هق می دهد
با همه بوده است ، عجب هرزه ایست این تنهایی…
آرزو … همان امیدی است … که دیگر هیچ امیدی به آن نیست …
زندگی! کلاهت را به هوا بینداز که من دیگر جان بازی کردن ندارم تو بردی !
می گوید از تنها شدن در پیری می ترسم… می گویم … از پیر شدن در تنهایی بیشتر می ترسم
خـــوش بــﮧ حـالـش خــوش بــﮧ حـال اویـے کــﮧ ….. ســـــالـها بـعد وقتے در آغـوشـــــت آرامـ گـرفتــه اسـت زیــرِ گــوشش زمـزمــه میکــنـے عشق های قبل از تو هـمـه سـوء تــفـاهم بودند
اینجــا یکــ زن ؛ دور اَز دوستَتــ دارَمــ ـهای ِتو جان بــه جان آفریــن ؛ تسلیــم کَرد امـّا نوشـ دارو اینبـار پَس از مرگــ ِ سهراب اثـر دارَد
تــــــــو از موسی پیــــــــامبر تری! بـــــه جای اشــــــــاره با عصا … نــــــــگاه کردی بـــــه جای دریــــــــا… دل من شکافتـــــﮧ شــــــــد!!
دلتنگم ….. همین و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد…
حتی ؛ کفش هم اگر تنگ باشد ؛ زخـم مـی کند ؛ وای به حالِ دِل
اینروزها…هیچ چیز… سر جایش نیست… جز تو…که بدجور…جا گرفتی… کنچ دلم…!!!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه