دل من . . . . . پیش تو  عشق من . . . . خنده تو  فکرمن . . . . چهره تو  امیدمن . . . . . . نگاه تو  جون من . . . . فدای تو

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست / هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

بايد از عشق بسازم غزلى قابل تو / غزلى ناب و صميمانه به وزن دل تو دلى از جنس بهار که تقديم تو باد / سبز باشى و دلت خانه پاييز مباد

میشه؟ نمیشه؟ میخوای؟ نمیخوای بشه نشه بخوای نخوای دوستت دارم و به يادتم

تو آشیانه چشمام جای تو مونده خالی! من اینجا به یادتم تو اونجا در چه حالی؟

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد / ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود

خوش تر از قالی کرمان غزلی ساخته ام / نخ به نخ زیر قدمهای تو انداخته ام  من همان قالی پاخورده ی خاک آلودم / که رخم زیر قدمهای تو انداخته ام

کاش میشد بوسه بارانت کنم / جان خود را من به قربانت کنم

يادت از خودت مهربون تره ؛ چون وقتى نيستى ، يادت هيچ وقت تنهام نميزاره...

خوب رویان همه گر با دل من خوب شوند، خوب من ، باهمه خوبان حساب تو جداست.

تا غروب اين سرزمين تا طلوع واپسين دركتاب خاطراتم ماندگاری نازنين.

دركلبه كوچكي كه شعله ي وجود تو فانوس آن باشد سردي زمستان معنايي ندارد.

قد گل ، قد خدا ،قد تموم عاشقا ، قد شب ،قد دعا ،قد دلای باصفا برام عزیزی بخدا

ازعذاب بى توبودن . درسکوت خود خرابم دورى از صورت ماهت هر نفس ميده عذابم خاطرات با تو بودن شب و روز مياد بخوابم اينه اخرين كلامم به خدا بى توخرابم

دترعزمیسزادتوم  همون "دوستت دارم عزیزمه"  که کلماتش برای سریعتر رسیدن به تو ، از سر و کول همدیگه بالا رفتن !

منتظر لحظه دیدار تو هستم ، سهل است بگویم گرفتار تو هستم ، سوگند! دوستتدار تو هستم