با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم

ترك دین و دل نمودم / ترك جان هم می كنم هرچه گویی غیر عشقت / ترك آن هم می كنم

هرچي سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت بدوت تو دنياي من انگار تماشاگر نداشت

باید به بعضی ها گفت: “ناراحت چی هستی؟ دنیا که به آخر نرسیده…!!!” من نشد ؛ یکی دیگه! تو که عادت داری . . ..

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم / از بهر تو من ابر بهارم به که گویم غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم / از نرگس چشم تو خمارم به که گویم

آنان كه دوستشان داريم همه گونه حقي بر ما دارند، حتي حق اين كه دوستمان نداشته باشند

دوست داشتن، صدای چرخاندن کلید است در قفل. عشق، باز نشدن آن. کاری که ما بلدیم اما... باز کردن در است با لگد...

چنان عاشق چنان دیوونه حالم که می خوام از تو و از دل بنالم هنوزم با همین دیوونه حالیم یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

من بهارم تو زمين من زمين تو درخت من درختم تو بهار ناز انگشتاي بارون تو باغم ميكنه ميون جنگلا تاقم ميكنه..

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است گوش کردن نیست ، درک کردن است دیدن نیست ، احساس کردن است جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است حتی تنها . . .

همیشه سخت ترین سیلی روازکسی میخوری که یروزی بهترین نوازشگرت بود.

هرجادلت شکست خودت جاروش کن تاهرناکسی منت دستای زخمیشوسرت نزاره.

در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام / تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام

تا کدوم ستاره دنبال تو باشم / تا کجا خبر از حال تو باشم مگه میشه از تو دل برید و دل کند / بگو میخوام تا ابد مال تو باشم

ای ماه که آسمان خانه توست / به گلم بگو که یار دلدارت دیوانه توست

قشنگ ترین لحظه هایم را با سخت ترین دقایقت عوض می کنم تا بدانی عاشق ترین پروانه ات بودم و مجنون ترین دیوانه ات هستم.