{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی …
برگشتنت همانقدر محال است که خیال میکردم رفتنت
میدونی غربت یعنی چی؟ یعنی میان این همه چشم و ابرو، میان این همه نگاه، چند وقت نتونی اون چشم و اون نگاهی که براش جون میدادی و وقتی میدیدی دیگه از خودت اختیاری نداشتی رو ببینی...!
باورکن هنوز درون غارها برای شکار سنگ تیز میکردیم اگر عشقی در میان نبود
روزی که ز عشق تو شدم بی خبر از خویش دیدم که خبرها همه در بی خبری بود
این روزها زیادی ساکت شده ام ، حرف هایم نمی دانم چرا به جای گلو ، از چشم هایم بیرون می آیند
هراس یعنی من باشم ، تو باشی و حرفی برای گفتن نباشد
برای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش . . .
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند بیاد روز هایی که بودنت را نفهمیدم...
از تو انتظار نداشتم دستمو رها کنی/من واست بمیرم و به دیگری نگاه کنی.
شايد آن روزى كه رفتم يادتنهايى كنى ! من همان تنهائيم يادت نره يادم كنى
آباد تو بودم و خرابم کردی ، یک زنده که تو مرده حسابم کردی با شوق کبوترانه تا خانه تو ، هربار که آمدم جوابم کردی
عشق یعنی گم شدن پیدا شدن ، عشق یعنی غرق در رویا شدن عشق یعنی حسرت دیدار تو ، عشق یعنی من شوم بیمار تو . . .
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم / چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به نفسهای تو در سایه ی سنگین سکوت / به سخنهای تو با لهجه ی شیرین سکوت
نمیدانم تا کی دوستم داری هرجا که باشد باشد هرجا تمام شد اسمش را میگذارم آخر خط من. باشد؟
انقدر ميگفت دورت بگردم و دورم ميگشت كه يدفه به خودم اومدم ديدم دورم زده رفته!
درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی …
برگشتنت همانقدر محال است که خیال میکردم رفتنت
میدونی غربت یعنی چی؟ یعنی میان این همه چشم و ابرو، میان این همه نگاه، چند وقت نتونی اون چشم و اون نگاهی که براش جون میدادی و وقتی میدیدی دیگه از خودت اختیاری نداشتی رو ببینی...!
باورکن هنوز درون غارها برای شکار سنگ تیز میکردیم اگر عشقی در میان نبود
روزی که ز عشق تو شدم بی خبر از خویش دیدم که خبرها همه در بی خبری بود
این روزها زیادی ساکت شده ام ، حرف هایم نمی دانم چرا به جای گلو ، از چشم هایم بیرون می آیند
هراس یعنی من باشم ، تو باشی و حرفی برای گفتن نباشد
برای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش . . .
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند بیاد روز هایی که بودنت را نفهمیدم...
از تو انتظار نداشتم دستمو رها کنی/من واست بمیرم و به دیگری نگاه کنی.
شايد آن روزى كه رفتم يادتنهايى كنى ! من همان تنهائيم يادت نره يادم كنى
آباد تو بودم و خرابم کردی ، یک زنده که تو مرده حسابم کردی با شوق کبوترانه تا خانه تو ، هربار که آمدم جوابم کردی
عشق یعنی گم شدن پیدا شدن ، عشق یعنی غرق در رویا شدن عشق یعنی حسرت دیدار تو ، عشق یعنی من شوم بیمار تو . . .
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم / چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به نفسهای تو در سایه ی سنگین سکوت / به سخنهای تو با لهجه ی شیرین سکوت
نمیدانم تا کی دوستم داری هرجا که باشد باشد هرجا تمام شد اسمش را میگذارم آخر خط من. باشد؟
انقدر ميگفت دورت بگردم و دورم ميگشت كه يدفه به خودم اومدم ديدم دورم زده رفته!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه