حقیقت دارد که من می توانم با شعرهای تو با باران مشاعره کنم و بند نیایم . . .

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌ گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

تو که خوب میدانی هنگام نــو شدن سال حتی ثانیه ها نیز بدون تو مرا تحویل نمیگیرند ...!  کنارم بمان تا باتــو سالــم تحویل شود .

رودر روی درگاه خانه ات دوست دارم درخت شوم شاید روزیکه پیر شدی از یک شاخه ام عصایی بسازی.

قلب تو به زیبایی همه گلهای دنیاست  خوش به حال کسی که قلب تو براش می زنه

بی راهه رفته بودم آن شب دستم را گرفته بود و می کشید زین بعد تمام عمرم را بی راه خواهم رفت

سياه بودن لبانم از سيگار نيست.................... لبانم مشكي پوش حرفهايي هستند كه نا گفته مانده اند ................

به سلامتی اون حس هایی که نمیشه به اشتراک گذاشت مگر با خدا …

تاحالاشده.... دلت براش به حدی تنگ شه که بی اختیار راه بی افتی و بری جاهایی که باهاش قدم می زدی قدم بزنی .... فقط به این امید که شاید ببینیش......

مـــن اگـــر در آسـمان ِ قـلبـت سـتاره ای نـباشــم...؟ ابـر هـَم نـمیشـوم تـا جـلوی درخـشش ِ سـتاره هـای دیـگر را نـگیرم..! آســـمـانـــت پـُر ســتاره..!

از زمستانم معلوم بود... که این عید را هم تنها باید سر کنم!

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست ... تو مرا باز رسانی به یقینم کافیست ... قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو !!! گه گاهی که تو یام بکنی هم کافیست ...

خیالت همیشه هست ... امروز دلم خودت را میخواست لعنتی ...

بهار دارد مى آید.... ترسم اما ازنرفتن سردى توست!!!

ای کاش همه میدانستند که دل بستن به کلاغی که دل دارد بهتر از دل باختن به طاووسی است که فقط ظاهر زیبا دارد!

مهربان تر از من دیده ای؟  نشانم بده…! کسی که بارها بسوزانیش و باز هم با عشق نگاهت کند