همیشه در بدترین لحظه ها تنها رها می کنی مراو بدترینِ لحظه ها وقتی است که تو مرا تنها رها می کنی ...

بچه که بودم تو اوج تنهایی سرم شلوغ بود الآن تو اوج شلوغی تنهام

سال ها امد و رفت بارها من دیدم کوچ مرغان غزل خوان چمن سفر چلچله ها لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد بی شک منتظر معجزه ام

انگار "ر" اضافی است این وسط؛به هرکه میگویم"درکم"کن؛دکم میکند.

ميگويند تاريخ گذشته است نوشته هايم ... بيشتر بنويسم مسموميت به بار مياورد ...

راســـــــــتـــــــی، در میـــان این همـــه اگـــر، تـــو چـــقــــدر "بایــــــدی" !!

 تکیه بده.اما به شانه های که اگر خوابت برد سرت را زمین نگذارد...

سیگاری نیستم ولی خاطراتت مثل سیگار از تو داغونم می کنه...

ازصداى سخن عشق ------صداى شكستن قلبم هميشه در اين گنبد دوار مى ماند

به نظر من اشتباه محض با تموم وجود عاشق کسی بشی که اصن دوستت نداره.هرچی اصرار کنی جز حقارت چیزی اخرش نیس

یاد تو آن ساحل آرامشی است که کشتی سردرگم اقیانوس مواج ذهنم را پناه است.

خدایا باور نمیکنم! خالق نظم دانه های انار زندگی مرا بی نظم چیده باشد!

به سلامتی خودم که سلطان غم هستم

اگر خواهی غم دل با تو گویم جایی نمی یابم اگر پیدا شود جایی تو را تنها نمی یابم اگر یابم تو را تنها و جایی هم شود پیدا ز شادی دست و پا گم میکنم خود را نمی یابم

میداني آنها که از چشم می افتند دقیقا" کجا می افتند؟؟؟مدتی ست دنبال خودم میگردم...

اینجا تا لباس را سیاه نبینند باور نمیکنند چیزی را از دست داده ای...!