قلب کال من در فصل دست های تو میرسد  فصلی برای تمام رویاها,دستی برای تمام فصل ها...

برو ای زاهد و بر درکشان خرده مگیر که نداند جز این تحفه به ما رو الست آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و گر باده مست

مــن دنبالِ همراهِ آخــرم می گردم... اونوقت اینا هی همراهِ اول رو تبلیغ می کنن ...! تو بیا همراه اول و آخرم باش

اعتراف غریبی ست اما... عشقم و آن غریب بهم می آیند.......

نیستی و اتفاق های تلخ ساده می افتند نیستی و ترس های کوچک بزرگ می شوند و مهم نیست چند شنبه است ! و مهم نیست ساعت چند است ! چه احمقانه زنده ام، چه وحشیانه نیستی ...

خوشا آنان که درباب رفاقت رفیقی باوفا مثل تو دارند،وگرنه نارفیقان زبان باز به بازار رفاقت بی شمارند

عشــــق یعنــــی با فاصله بسیـــــار وقتــــــی نــــدیدیـــش... وقتــــــی ســــرما میـــــخوره.... فــــرداش ازش ســــرما خوردگــــی بگیـــــری تا تنــــها نباشـــــه....

آرزو دارم که ضربان قلبت؛ به لبخندهای مکرر, تکرار شود؛ و هر آنچه به دل آرزویش را داری؛ به هر بهانه ای از آن تو باشد...

باز دلم هوایت را کرده است... باز دلتنگم باز غلبه ی احساس بر عقل،باز همان دلتنگی همیشگی،باز آرزوی با تو بودن، دیدنت،اشتیاق به تو رسیدن...

بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد

شبی دور از تو اما با تو تا صبح  در آن دوران شیرین ره سپردم  تو را با خود به آنجاها که یک عمر  غمت جان مرا میبرد بردم

ریاضیدان خوبی بود قسمت! تورا طوری تفریق کرد از من که باقیمانده ام صفر شد!

از ازل همینطور بوده، تا ابد همینطور باقی می مونه; همیشه اونی که چشم دیدنشو نداری عاشقته! اونی که عاشقشی چشم دیدنتو نداره...

ميگويند پياز اشك آور است ولي من سيب زميني هم كه پوست مي كنم نام تو كافيست براي اشك هاي بي موقع ام....

در شکفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل ودل می دادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد بر آن دل که نخواهد شادت

بغض کن! گریه کن! سیگار بکش! ولی با آدم نامرد درد دل نکن!