قرار نیست که همیشه من خوش باشم...!دیروز من خوش بودم.امروز دیگری فردا یکی دیگر... از تلاش دست نکش عزیزم....چشم ملتی به توست...!

در کوچه های احساس دور از نگاه حساس من بودم و تو بودی با یک سبد گل یاس

هنوز هم دوستت دارم اما، خوب میدانم دیگر به خلوت لحظه هایم عاشقانه قدم نمیگذاری.. دیگر در این دنیا کنار من نخواهی بود..!

ما همیشه کسانی که دورمان هستند را می رنجونیم مثل ساعت هایی که دلسوزانه صبح ها زنگ میزنند و ما میان خواب و بیداری بر سر آنها می زنیم بعد می فهمیم که خیلی دیر شده وقتی که تنهایی سراغمان می آید...

همین جایی که هستی باش از این خونه بری کیشی تو این خونه خودت شاهی  داری سرباز کی میشی؟ همین جایی که هستی باش عذاب رفتنت کم نیست تو حوای کسی میشی  که من میدونم آدم نیست...

ــــی صبـــــرانــه در انتــــظارم تــــــا زمـــــان سالـــخوردگـــــی ام فــــرا بـــرســد! شـــــایــــد عشـــق پیــــری، چـــــــیز دیگـــــــری باشــــــد!!!

ســــاعــــت از نــــیــــمــــه گذشــــته است و مـــن بــــه ایـــــن می اندیشـــــم: ”اگـــــر کـــاری کـــه عشــــق بــــــا مـــن کـــرد بــــاتــــو میکـــــرد، چــند روز دوام مــی آوردی؟!"

من ..... بی تو.... همیشه یک مصرع بی پایانم ....

ازتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران  ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي  تو بمان و دگران، واي به حال دگران...

این حق من نبود یادت بره منو  یادت بره همه روزای روشنو  یادت بره نگام دلواپس تو بود  دستای بی کسیم تنها کس تو بود

غیر از “مرگ” چیز دیگری جدایمان نمی کند این قرار ِ اول من و تو بود بعد ، ما “جدا” شدیم “مرگ” “دیر” کرده بود . . .

خدا را چه دیدی ؟ یک روز بیشتر ” ساعتی ” ” لحظه ای ” با من بمان شاید خنده ای پشت لب هایت قطره ای پشت پلک هایت جا مانده باشد . . .

ماه تو که می‌رسد؛ مشکی دیگر دلگیر نیست…

میدانم که چقد دلتنگم شده ای و چه سخت به خود می قبولانم که این میدانم هایم چیزی جز خرافات عاشقی هایم نیست.......

قلبم درد میکنه. تشخیص دکترا جراحیه.... چطور میتونم خونه ی تو رو بدم زیر تیغ جراحیه؟! اینجا تنها جاییه که تو هنوز توشی بعد گذشت این همه سال....

آرزو کن با من که اگر خواست زمستان برود گرمی دست تو اما... باشد. "ما"ی ما "من" نشود سایه ات از سر تنهایی من کم نشود...