{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
حس خوبیه یکی رو دوست داشته باشی اونم دوستت داشته باشه بدون مشکل بهش برسی تا آخر عمر باهات بمونه آخر سرم دست تو دست هم ازین دنیا برید..... مگه عشق غیر از اینه؟......
گفتم تمام وجودم از آنه تو بود مشکلت چ بود ک با من چنین کردی ؟ ؟ گفت: آنقدر خوبی ک حالم را بهم میزنی !
از تو که حرف می زنم یک جور خوبی حال من بد می شود !
اون نــگـاهـی کـه گـوشـه اش یـه قـطـره اشــک بـرق مـیـزنـه !!! بـه انـدازه تــمـومِ حــرفـایِ دنـیــا ســنــگــیــنــه . . . !
ندیدنت انتظارت گمشدنت رفتنت نبوسیدنت جای خالی ات نیامدنت با خود در این فکرم من خود "لغتنامه" ی دردم بانو . . .
به خوابم نیا! خوابم را شیرین وسفید میکنی ولی روزگارم را تلخ وسیاه!!
یک صندلی نزدیک تر به تو نشستن چند قدم بیشتر با تو راه رفتن خوشبختی کوچکترین لحظه های حضور توست !
یکی نوشت یکی خوند باز نوشت بازم خوند اخرش اونیکه نوشت مرد اما اونیکه می خوند موند
فقط که زخم ها نیستند...! گاهی کسی چنان نرم به تنت دست می کشد که جایش تا ابد روی پوستت می ماند.
عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
شعرهایم پوسیده تر از آنند که بخواهند ضمانت مرا پیش تو بکنند دفترم را آتش می زنم تا دیگران ندانند من که بودم بانو . . .
چــــِشـــمایـــه "تـــو" خـــودِش یــة اِســـتـِـراتـِــژیـــة واســـه اَســیـــر کـَــردَن مَــــن...
مــرد بــایـد حــرفـش قــولــش فــکــرش نـگـاهـش قـلـبـش♥ ... و ... آنــقــدر مــردانــه باشد... کـه بـتـوان تا بـیـنهـایــت دنـیــا...بـه او اعـتــمــاد کــرد...
" شکست خوردم! با فتح شهری که تو در آن نبودی ...! " , جلال ارمغان ,
تا فهمید خریداره واقعی ام، گران شد... کسی که برای دیگران رایگان بود...
خیلی دلتنگت شده ام اما نمیدانم خیلی راچگونه بنویسم که "خیلی" خوانده شود.
حس خوبیه یکی رو دوست داشته باشی اونم دوستت داشته باشه بدون مشکل بهش برسی تا آخر عمر باهات بمونه آخر سرم دست تو دست هم ازین دنیا برید..... مگه عشق غیر از اینه؟......
گفتم تمام وجودم از آنه تو بود مشکلت چ بود ک با من چنین کردی ؟ ؟ گفت: آنقدر خوبی ک حالم را بهم میزنی !
از تو که حرف می زنم یک جور خوبی حال من بد می شود !
اون نــگـاهـی کـه گـوشـه اش یـه قـطـره اشــک بـرق مـیـزنـه !!! بـه انـدازه تــمـومِ حــرفـایِ دنـیــا ســنــگــیــنــه . . . !
ندیدنت انتظارت گمشدنت رفتنت نبوسیدنت جای خالی ات نیامدنت با خود در این فکرم من خود "لغتنامه" ی دردم بانو . . .
به خوابم نیا! خوابم را شیرین وسفید میکنی ولی روزگارم را تلخ وسیاه!!
یک صندلی نزدیک تر به تو نشستن چند قدم بیشتر با تو راه رفتن خوشبختی کوچکترین لحظه های حضور توست !
یکی نوشت یکی خوند باز نوشت بازم خوند اخرش اونیکه نوشت مرد اما اونیکه می خوند موند
فقط که زخم ها نیستند...! گاهی کسی چنان نرم به تنت دست می کشد که جایش تا ابد روی پوستت می ماند.
عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
شعرهایم پوسیده تر از آنند که بخواهند ضمانت مرا پیش تو بکنند دفترم را آتش می زنم تا دیگران ندانند من که بودم بانو . . .
چــــِشـــمایـــه "تـــو" خـــودِش یــة اِســـتـِـراتـِــژیـــة واســـه اَســیـــر کـَــردَن مَــــن...
مــرد بــایـد حــرفـش قــولــش فــکــرش نـگـاهـش قـلـبـش♥ ... و ... آنــقــدر مــردانــه باشد... کـه بـتـوان تا بـیـنهـایــت دنـیــا...بـه او اعـتــمــاد کــرد...
" شکست خوردم! با فتح شهری که تو در آن نبودی ...! " , جلال ارمغان ,
تا فهمید خریداره واقعی ام، گران شد... کسی که برای دیگران رایگان بود...
خیلی دلتنگت شده ام اما نمیدانم خیلی راچگونه بنویسم که "خیلی" خوانده شود.
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس عاشقانه