با خیال تو بسر بردن اگر هست گناه با خبر باش که من غرق گناهم همه شب!

دلم گرفته از این قلبها که از چوب است از این زمانه که خوبی همیشه مغلوب است دلم گرفته از این دوزخی که تکراریست فقط کنار تو ای خوب ؛ زندگی خوب است

باران`بهانه اى`بود` كه`زير`چتر`من`تا`انتهاى`كوچه`بيايى`كاش `نه`كوچه`انتهايى`داشت` ونه`باران`بند مىآمد``*

دربت خانه ی خیالم از تو بتی ساختم که هیچ ابراهیمی راضی به شکستن آن نیست

تو را قد بادبادك دوست دارم مثل پول قلك دوست دارم تو گفتي بچه اي , باشد تو را قد لواشك دوست دارم

بخار شيشه ايم ، نازمون کني اشکمون در مياد چه برسه فراموشمون کني

همیشه از خدا میخواهم آنچه شایسته توست به تو بدهد نه آن آرزو داری زیرا گاهی آرزوی تو کوچک است و شایستگی تو بسیار

اي هميشه جاودانه در ميان لحظه هايم ، غصه معنايي ندارد تا تو ميخندي برايم!

حافظ زچشمان قشنگ تو غزل ساخت. هرکس تو را دید به چشمان تو دل باخت. نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت. دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت.

شجاعت می خواهد وفادار احساسی باشی که می دانی شکست می دهد روزی نفسهای دلت را...!

شبها آمدند و روزها سپرى شدند و تو همان خوب ديروزى...

حالم بده ، مغزم كارنميكنه دكترميگه فقط دوراه دارم يا ICU يا I See you

گوشه تا گوشه ی صحرا تو بخواب و نهراس... شیرها خاطرشان هست که آهوی منی...

"بـــــــا قلبـــــــی از عــــــشق" "بـــــــا خطـــــی از حرير محبت" "بـر روي يك برگ كهنه از يــاس" "مـــينويسم : دوست دارم"

آروم زل بزن به گوشیت!!! کاری ندارم فقط خواستم بگم که دیوونه ی همین نگاهتم

آن هنگام که با بخار احساس وجودم روی جام دلت نوشتم دوستت دارم آیا دلت به حال من گریست؟؟؟