بوي يوسف ميدهد پيراهنت _ پير کنعانم براى ديدنت

ﻫﻤﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻋﻬﺪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﺐ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﯿﻢ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻬﺪ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﮑﺴﺘﻨﺸﺎﻥ ﯾﮏ آﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ

يك شاخه گل سپيد تقديم توباد ¤ رقصيدن برگ بيد تقديم توباد ¤ تنها دلتنگي ست سرمايه من ¤ آن همشب پاك عيد تقديم تو باد

هرگاه دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت ، آنگاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم ...

مال مني،نفس هاي مني،عشق مني تو زندگی با تو آرام آرام است،آرامش لحظه هاي مني تو...

بگو اي عشق كه مرا دوست مي داري ، بگو اي عشق ، بگو كه عاشق مني و در اين دنياي بزرگ تنها مرا داري بگو تا احساس كنم بيش از عشق بر من عاشقي عزيزم.

زندگي من سرد و بي روح بود ، دستانم مثل يخ ، مثل يخ شده بود به خاطر تو بود كه شب نشين شدم ، هرشب خيره به آسمان پرستاره شدم.

نه انگار نمي خواهد بگذرد لحظه هاي دلتنگي ، آرام كن دلم را ، اي تو كه در دلم نشستي ، اي تو كه مي داني تمام وجودم هستي ، اين شعر را براي تو نوشتم تا بخواني و بداني همه ي زندگي ام هستي...

با تو مي مانم ، عاشقتر از هميشه ، با تو هستم خواهم ماند ، مثل يك مجنون تا ابد و براي هميشه ، به پاكي آن قلب مهربانت قسم دوستت دارم.

عشق كلامي است جاودانه ، معناي واقعي عشقي تو ، اين راه بي پايان است ، اول راه من و توييم و آخر راه از عشق هم مردن

زندگی آب روانی ست روان میگذرد آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد

تو را دوست داشتن اگر یک خطاست به تکرار باران خطا میکنم

عاشقی یعنی تحمل! نه شکایت نه گله....

یه سلام عاشقونه با یه بغض بی بهونه مينو يسم تا بدوني ياد تو ، تو دل من ميمونه

در كجا رسم بر اين است كه عاشق نشوي ، باغبان باشي و دلتنگ شقايق نشوي؟

نقاش نیستم...! ولی تمام لحظه های بی تو بودن را "درد" میکشم...