گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین است

براي ياد گرفتن انچه ميخواستم بدانم احتياج به پيري داشتم اكنون براي خوب به پا كردن انچه كه ميدانم احتياج به جواني دارم

به دنیا زانو نخواهم زد حتی اگر آسمان به کوتاهی قدم باشد.

همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن...

کسانی را می شناسم که تنها از دور زیبا هستند، درست به مانند خورشید ، همین که از حدی به آن ها نزدیک تر شدی چنان می سوزانند که چیزی از تو باقی نمی گذارند. هنوز که هنوز فلسفه اش را ندانستم!

از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...!  افسوس که تو به فرداها سفر کردي

چشمه به سنگ های راه نمی اندیشد. تشنه گیاهانی هستند که در انتظارند.

اگر هدفي براي زندگي ، دلي براي دوست داشتن و خدايي براي پرستش داري خوشبختي

در زندگی به هیچ کس خیانت نکردم، جز خودم ! امید به زندگی خیانت به روحم بود !!!

برهنه ميايم ، برهنه ميبوسيم ، برهنه ميميريم ، با اين همه عريانى ، هنوز قلب هيچ كس پيدا نيست !

يادم باشد يادت نرود كه همه ما براى يكبار ايستادن هزاران بار افتاده ايم

بر داشتن قدمهای بزرگ در زندگی باعث پاره شدن خشتک انسان میشود !

رفیق مثل کفش میمونه،رفاقت مثل جاده  چقدر سخته وسط جاده بفهمی پا برهنه ای !

وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند : نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!

يه بادکنکه اينقدر به سوزن فکر ميکنه تا ميغضنفر.

میدونی اگه قراربود راه رفتن رو تو بزرگسالی یاد بگیریم هیچوقت راه نمی افتادیم!!!!!!!!!!