{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
لذتی که تو رقصیدن و قر دادن تو اتوبوس، زمان مدرسه، در حال رفتن به اردو بود انصافا ً، وجداناً، جداً تو هیچ دیسکویی تو دنیا نیست!!
اعتراف مى کنم با اين سنم( 25 سال) تموم خبراى خوشى که شنيدم و تموم اتفاقات خوبى که تجربه کردم يه طرف, اين که بالاخره اون کايوت بيچاره تونست ميگ ميگ لعنتى روبخوره يه طرف ديگه! اصن روحم شاد شد[^_^]
ﺧﺪاﯾــــــــــــــــﺎ... ﺷﻔـــــﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ.... وﻗﺘـــــــﯽ در دﻟــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷـــــــﯽ ﻣﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋــــــﻪ ای ﻣﯿﺸﻮم ازدردﻫـــــــــﺎ
بچه بودم وقتی به کسی فوش میدادم و طرف آینه نشون میداد آنچنان شیرجه ای میرفتم که نکنه یه موقع فوش برگشتی بهم بخوره ، البته اون موقع بچه بودماااااااا الان یه جا خالی ساده میدم !!!
اعتراف ميكنم كلاس سوم راهنماي بوديم بردنمون رستوران منم در نمكو شل كردم اين ناظم بيچاره خيلي شيك گفت نمكو بده منم بش دادم..... خودتون بقيشو بفهمين ولي خداروشكر كسي نفهميد
اعتراف ميكنم يه مخاطب نيمه خاص دارم اخر هر مطلبي كه بهش اس ميفرستم مينويسم "ع" نمي دونم چرا اينقدر ذوق ميكنه ولي به خدا منظورم عنتره نه عزيزم
اعتراف میکنم یه بار پولامو جمع کردم یه بسته از این ادامس خیلی گرونا خریدم بعد از اینکه تموم شد هی از این ادامس شیکا می خرم میندازم توش که بعله من همش از این ادامسا می خورم. خخخخخ خلاقیتم تو حلقتون
اعتراف می کنم یه سری داشتم چایی می خوردم ، قندم تموم شد . . . یهو داداشم واسم قند پرت کرد ! هول شدم چایی رو ول کردم ، قند رو گرفتم :))
اعتراف ميكنم يه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف میکردن اومدم مثلا فروتنی کنم گفتم نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مثله شمام!!!!
اعتراف میکنم من سال اول دبیرستانم (جدید) تا اخر مهر کتاب ندارم جاتون خالی میرم مدرسه بازی و شلوغی ! فقط خواستم اینو بگم دلتون بسوزه ! من و این همه خوش بختی محاله محاله !!!!!!!!!
من فكر ميكردم اين ليمو سبز كوچيكا وقتي سبز هس ميچيننش بعد يه سري ديگشو ميزان وقتي بزرگتر شد و رنگش شد زرد ميچينن كه بشه ليمو شيرين من: :-OO
اعتراف می کنم بچه که بودم تلوزیون سیاه سفید داشتیم داغ کرد روش اب سرد ریختم بعد خودتون تصور کنید دیگه من چی بگم؟
اعتراف میکنم تا همین اواخر برای اینکه صدای خرچ خالی شدن ریسایکل بین بیشتر بشه کلی نیوفولدر میساختم میریختم توش بعد که در سکوت و با ولوم آخر خالیش میکردم از شنیدن صداش ذوقمرگ میشدم!
اعتراف میکنم امروز ی کلیپس دیدم ک ی دختره ازش اویزون بود :)))))
به بابام گفتم اگر 100 میلیون بهت بدن تو حاضری منو به قتل برسونی!؟ . . . . . . . . . . . . . . . الان 20 دقیقه است تو فکر رفته؛ یه لبخند خبیثانه هم رو لبشه هی زیر چشمی به من داره نگاه میکنه :|
اعتراف می کنم اول دبستان که بودم زنگ تفریح که میشد از ترس اینکه آخر زنگ تفریح نتونم صفو پیدا کنم یکی از هم کلاسیامو نشون می کردم تا آخر زنگ تعقیبش می کردم که صفو پیدا کنم!
لذتی که تو رقصیدن و قر دادن تو اتوبوس، زمان مدرسه، در حال رفتن به اردو بود انصافا ً، وجداناً، جداً تو هیچ دیسکویی تو دنیا نیست!!
اعتراف مى کنم با اين سنم( 25 سال) تموم خبراى خوشى که شنيدم و تموم اتفاقات خوبى که تجربه کردم يه طرف, اين که بالاخره اون کايوت بيچاره تونست ميگ ميگ لعنتى روبخوره يه طرف ديگه! اصن روحم شاد شد[^_^]
ﺧﺪاﯾــــــــــــــــﺎ... ﺷﻔـــــﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ.... وﻗﺘـــــــﯽ در دﻟــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷـــــــﯽ ﻣﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋــــــﻪ ای ﻣﯿﺸﻮم ازدردﻫـــــــــﺎ
بچه بودم وقتی به کسی فوش میدادم و طرف آینه نشون میداد آنچنان شیرجه ای میرفتم که نکنه یه موقع فوش برگشتی بهم بخوره ، البته اون موقع بچه بودماااااااا الان یه جا خالی ساده میدم !!!
اعتراف ميكنم كلاس سوم راهنماي بوديم بردنمون رستوران منم در نمكو شل كردم اين ناظم بيچاره خيلي شيك گفت نمكو بده منم بش دادم..... خودتون بقيشو بفهمين ولي خداروشكر كسي نفهميد
اعتراف ميكنم يه مخاطب نيمه خاص دارم اخر هر مطلبي كه بهش اس ميفرستم مينويسم "ع" نمي دونم چرا اينقدر ذوق ميكنه ولي به خدا منظورم عنتره نه عزيزم
اعتراف میکنم یه بار پولامو جمع کردم یه بسته از این ادامس خیلی گرونا خریدم بعد از اینکه تموم شد هی از این ادامس شیکا می خرم میندازم توش که بعله من همش از این ادامسا می خورم. خخخخخ خلاقیتم تو حلقتون
اعتراف می کنم یه سری داشتم چایی می خوردم ، قندم تموم شد . . . یهو داداشم واسم قند پرت کرد ! هول شدم چایی رو ول کردم ، قند رو گرفتم :))
اعتراف ميكنم يه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف میکردن اومدم مثلا فروتنی کنم گفتم نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مثله شمام!!!!
اعتراف میکنم من سال اول دبیرستانم (جدید) تا اخر مهر کتاب ندارم جاتون خالی میرم مدرسه بازی و شلوغی ! فقط خواستم اینو بگم دلتون بسوزه ! من و این همه خوش بختی محاله محاله !!!!!!!!!
من فكر ميكردم اين ليمو سبز كوچيكا وقتي سبز هس ميچيننش بعد يه سري ديگشو ميزان وقتي بزرگتر شد و رنگش شد زرد ميچينن كه بشه ليمو شيرين من: :-OO
اعتراف می کنم بچه که بودم تلوزیون سیاه سفید داشتیم داغ کرد روش اب سرد ریختم بعد خودتون تصور کنید دیگه من چی بگم؟
اعتراف میکنم تا همین اواخر برای اینکه صدای خرچ خالی شدن ریسایکل بین بیشتر بشه کلی نیوفولدر میساختم میریختم توش بعد که در سکوت و با ولوم آخر خالیش میکردم از شنیدن صداش ذوقمرگ میشدم!
اعتراف میکنم امروز ی کلیپس دیدم ک ی دختره ازش اویزون بود :)))))
به بابام گفتم اگر 100 میلیون بهت بدن تو حاضری منو به قتل برسونی!؟ . . . . . . . . . . . . . . . الان 20 دقیقه است تو فکر رفته؛ یه لبخند خبیثانه هم رو لبشه هی زیر چشمی به من داره نگاه میکنه :|
اعتراف می کنم اول دبستان که بودم زنگ تفریح که میشد از ترس اینکه آخر زنگ تفریح نتونم صفو پیدا کنم یکی از هم کلاسیامو نشون می کردم تا آخر زنگ تعقیبش می کردم که صفو پیدا کنم!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم