{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دختره 12 سالشه استاتوس گذاشته : ما همینیم که میبینی،می خوای بخواه نمی خوای هم نــــگـــــــــا ! :| اونوخت منِ گاگول همسن بودم مداد قرمزو تا ته میکردم توی حلقم تفی شه بلک خوشرنگ تر بنویسم :|
اعتراف میکنم روزی چند بار میام تو بخش کنترل پنل با اینکه مطلب واسه ارسال ندارم اما چک میکنم ببینم ارسال مسدوده یا نه ؟؟؟ هر کی همچین معظلی داره بلایکه ●_●
اعتراف میکنم که تا میام درس بخونم تموم کائنات دست ب دست هم میدن ک مانع بشن!!! از صدا و سیما و بروزترین فیلمارو پخش کردن گرفته تا جنگ اعصاب داخل خونه و مهمون ناخونده و...!!
اعتراف می کنم من تا سوم دبستان فكر مي كردم ما خيلي پولداريم كه به جاي يه مسواك چار، پنج تا مسواك داريم و هرشب با كدوم دلم خواست مي تونم مسواك بزنم!
یکی از نگرانیام اینه که اگه یه زمانی زلزله اومد و من تو دسشویی در حال انجام کارم بودم ، چیکار کنم؟؟کجا پناه بگیرم؟! لایک=آره واقعا لایک=روانی
اعتراف میکنم یکی از نشانه های سادیسم داشتنم این بود که: ی وقتایی فکر خودکشی ب سرم میزد نفسم و حبس میکردم تا خفه شم...:/ خوب میشم عایا؟^_^؟
اعتراف میکنم شبا که میخوام برم دستشویی احساس میکنم یه نفر پشت سرمه که هر لحظه میخواد منو بترسونه ؟؟؟ برا شما هم پیش امده
خواهرم اعتراف میکنه وقتی بچه بود مامانم دعواش کرده خواهرم هم عصبانی شده خاک انداز دم دستش بوده برداشته پرت کرده یه وری! بعد دلش واسه خاک انداز سوخته رفته برش داشته نازش کرده گذاشته سر جاش!!!!!
اعتراف ميكنم هروقت دارم بايه ترانه همخونى ميكنم,اين حس بهم دست ميده كه توى مسابقه"شعريادت نره"شركت كردم. متوهم هم خودتى...
دیروز تو حموم گریه کردم وقتی از حموم اومدم چشام سرخ بود. حالا میفهمم که چرا وقتی بابام از حموم میاد چشاش کاسه خونه...
من از بچگی هر موقع اشتباه میکردم شب تا صب خوابم نمیبرد و هی صلوات میفرستادم... حتی تا الان که 21 سالم شده.. اعتراف میکنم اعتماد به نفس پایینی دارم!! :(((((( اینو با بغض گفتم نخند
اعتراف میکنم ما تو خونه یه داداش دیگه هم داشتیم...........ولی به خاطر اینکه سر سفره بهمون ته دیگ بیشتری برسه کشتیمش....*__*
اعتراف ميكنم بی پــدر ، فحش نی دردِ ... درد
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم پراید چون کوچیکترازپژو پس پژو بعدپژو چون بزرگتراز پرایده پس پرایده ازلحاظ تعداد حروف دقت داشتم از بچگی بامنطق پیش میرفتم
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم بخاری و تا تهش میبردم بالا تا اقای ایمنی بیاد
اعتراف ميكنم يه دفعه رفتم داروخونه هول شدم به جاي اينكه بگم شربت ديفن هيدرامين(گلاب به روتون) خلط آور بديد ، برگشتم گفتم آقا ببخشيد شربت ديفن هيدرامين خلط دار بديد!!!
دختره 12 سالشه استاتوس گذاشته : ما همینیم که میبینی،می خوای بخواه نمی خوای هم نــــگـــــــــا ! :| اونوخت منِ گاگول همسن بودم مداد قرمزو تا ته میکردم توی حلقم تفی شه بلک خوشرنگ تر بنویسم :|
اعتراف میکنم روزی چند بار میام تو بخش کنترل پنل با اینکه مطلب واسه ارسال ندارم اما چک میکنم ببینم ارسال مسدوده یا نه ؟؟؟ هر کی همچین معظلی داره بلایکه ●_●
اعتراف میکنم که تا میام درس بخونم تموم کائنات دست ب دست هم میدن ک مانع بشن!!! از صدا و سیما و بروزترین فیلمارو پخش کردن گرفته تا جنگ اعصاب داخل خونه و مهمون ناخونده و...!!
اعتراف می کنم من تا سوم دبستان فكر مي كردم ما خيلي پولداريم كه به جاي يه مسواك چار، پنج تا مسواك داريم و هرشب با كدوم دلم خواست مي تونم مسواك بزنم!
یکی از نگرانیام اینه که اگه یه زمانی زلزله اومد و من تو دسشویی در حال انجام کارم بودم ، چیکار کنم؟؟کجا پناه بگیرم؟! لایک=آره واقعا لایک=روانی
اعتراف میکنم یکی از نشانه های سادیسم داشتنم این بود که: ی وقتایی فکر خودکشی ب سرم میزد نفسم و حبس میکردم تا خفه شم...:/ خوب میشم عایا؟^_^؟
اعتراف میکنم شبا که میخوام برم دستشویی احساس میکنم یه نفر پشت سرمه که هر لحظه میخواد منو بترسونه ؟؟؟ برا شما هم پیش امده
خواهرم اعتراف میکنه وقتی بچه بود مامانم دعواش کرده خواهرم هم عصبانی شده خاک انداز دم دستش بوده برداشته پرت کرده یه وری! بعد دلش واسه خاک انداز سوخته رفته برش داشته نازش کرده گذاشته سر جاش!!!!!
اعتراف ميكنم هروقت دارم بايه ترانه همخونى ميكنم,اين حس بهم دست ميده كه توى مسابقه"شعريادت نره"شركت كردم. متوهم هم خودتى...
دیروز تو حموم گریه کردم وقتی از حموم اومدم چشام سرخ بود. حالا میفهمم که چرا وقتی بابام از حموم میاد چشاش کاسه خونه...
من از بچگی هر موقع اشتباه میکردم شب تا صب خوابم نمیبرد و هی صلوات میفرستادم... حتی تا الان که 21 سالم شده.. اعتراف میکنم اعتماد به نفس پایینی دارم!! :(((((( اینو با بغض گفتم نخند
اعتراف میکنم ما تو خونه یه داداش دیگه هم داشتیم...........ولی به خاطر اینکه سر سفره بهمون ته دیگ بیشتری برسه کشتیمش....*__*
اعتراف ميكنم بی پــدر ، فحش نی دردِ ... درد
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم پراید چون کوچیکترازپژو پس پژو بعدپژو چون بزرگتراز پرایده پس پرایده ازلحاظ تعداد حروف دقت داشتم از بچگی بامنطق پیش میرفتم
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم بخاری و تا تهش میبردم بالا تا اقای ایمنی بیاد
اعتراف ميكنم يه دفعه رفتم داروخونه هول شدم به جاي اينكه بگم شربت ديفن هيدرامين(گلاب به روتون) خلط آور بديد ، برگشتم گفتم آقا ببخشيد شربت ديفن هيدرامين خلط دار بديد!!!
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم