{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم بیش از ده ها کلیپس خواهرم در بیکاریهام شکسته شد!!!!جالبتر اینکه همه اوناروهم مینداختم تو کیفش مثلا که تو کیفش شکست......
اعتراف میکنم دبستانی که بودم قورباغه جمع میکردم و تو جا مدادی بچه ها میزاشتم خودتون دیگه جو کلاس رو بعد از باز کردن جا مدادی هاشون تصور کنید دیگه ........ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
اعتراف میکنم ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺭﺧﺸﺪ
اعتراف ميكنم بچه كه بودم فكر ميكردم كسايي كه چشمشون رنگيه اطرافشونو همون رنگي ميبينن! خو چي كنم؟!!؟؟! يه ذره شاس ميزدم! :)
اعتراف ميكنم وقتي بجه بودم تويكي ازامتحانام جلوي نام خانوادكي اسم مامان باباوآبجيمونوشتم!!
اعتراف میکنم همیشه وقتی دعوام با یکی تموم میشه تازه جواب های خوب به ذهنم میرسه! :)
اعتراف می کنم وقتی بچه بودم برا اینکه خون مورچه ها رو ببینم کلی مورچه جمع می کردمو تو سورنگ می ریختم فشار می دادم که فقط یه بار یه قطره از سرنگ خارج شد حالا خون مورچه ها بود یا نه نمی دونم "-_-"
اعتراف میکنم وقتی با مخاطب خاصم قهر میکردم گوشیمو برا اینکه جلو چشمم نباشه میذاشتم تو کشوی لباسام, ولی هر 5 دقیقه یکبار میرفتم چک میکردم چندبار زنگ زده و اس داده...
اعتراف میکنم بچه که بودم یه موز که رو زمین میدیدم خودمو میزدم به اون راه و عمدآ پامو میذاشتم روش ببینم مث تو این کارتونا سر میخورم ،6 تا ملق تو هوا بخورم .....!!!.....داغون بودیمااااا
اعتراف می کنم پسر خالم رفته بود مداد ارایش خریده بود بعدش مامانش بهش گفته بود این چیه خریدی بعد رفته بود به یارو گفته بود می شه این رو پس بگیرید یه اتود بدید !
اعتراف میکنم من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم آخه یه گاوی رو به عنوان عشق میپرستیدم
اعتراف میکنم بادوستم که رفتیم استخر تو قسمت کم عمق اب تا زیر کمرمون بود من داشتم غرق میشدم شاید باورتون نشه داشتم دوستمم غرق میکردم خدای شما میتونید همچین کاری بکنید؟
عتراف میکنم که وقتی کوچیک بودم،وقتی میرفتیم خونه ی کسی مهمونی که از طرف خوشم نمیومد،میرفتم تو دستشویی شون آبو باز میزاشتم میومدم بیرون که پول آبشون زیاد بیاد!!!!!!!! بعله .... همچین عتیقه ای بودم من
عتراف میکنم بچه که بودم از ناودون آب بارون میخوردم لامصب عجب مزه ای هم داشت................ ^_
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر می کردم بچه ها که تو شکم هستن از طول موهاشون می فهمن دخترن یا پسر؟؟؟؟
اعتراف میکنم بزرگترین دغدغه ی من تو دوران کودکی این بود که مامانم با کلاغا چطور ارتباط برقرار می کرد ؟!! لامصب همه ی نمراتمو می دونست
اعتراف میکنم بیش از ده ها کلیپس خواهرم در بیکاریهام شکسته شد!!!!جالبتر اینکه همه اوناروهم مینداختم تو کیفش مثلا که تو کیفش شکست......
اعتراف میکنم دبستانی که بودم قورباغه جمع میکردم و تو جا مدادی بچه ها میزاشتم خودتون دیگه جو کلاس رو بعد از باز کردن جا مدادی هاشون تصور کنید دیگه ........ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
اعتراف میکنم ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺭﺧﺸﺪ
اعتراف ميكنم بچه كه بودم فكر ميكردم كسايي كه چشمشون رنگيه اطرافشونو همون رنگي ميبينن! خو چي كنم؟!!؟؟! يه ذره شاس ميزدم! :)
اعتراف ميكنم وقتي بجه بودم تويكي ازامتحانام جلوي نام خانوادكي اسم مامان باباوآبجيمونوشتم!!
اعتراف میکنم همیشه وقتی دعوام با یکی تموم میشه تازه جواب های خوب به ذهنم میرسه! :)
اعتراف می کنم وقتی بچه بودم برا اینکه خون مورچه ها رو ببینم کلی مورچه جمع می کردمو تو سورنگ می ریختم فشار می دادم که فقط یه بار یه قطره از سرنگ خارج شد حالا خون مورچه ها بود یا نه نمی دونم "-_-"
اعتراف میکنم وقتی با مخاطب خاصم قهر میکردم گوشیمو برا اینکه جلو چشمم نباشه میذاشتم تو کشوی لباسام, ولی هر 5 دقیقه یکبار میرفتم چک میکردم چندبار زنگ زده و اس داده...
اعتراف میکنم بچه که بودم یه موز که رو زمین میدیدم خودمو میزدم به اون راه و عمدآ پامو میذاشتم روش ببینم مث تو این کارتونا سر میخورم ،6 تا ملق تو هوا بخورم .....!!!.....داغون بودیمااااا
اعتراف می کنم پسر خالم رفته بود مداد ارایش خریده بود بعدش مامانش بهش گفته بود این چیه خریدی بعد رفته بود به یارو گفته بود می شه این رو پس بگیرید یه اتود بدید !
اعتراف میکنم من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم آخه یه گاوی رو به عنوان عشق میپرستیدم
اعتراف میکنم بادوستم که رفتیم استخر تو قسمت کم عمق اب تا زیر کمرمون بود من داشتم غرق میشدم شاید باورتون نشه داشتم دوستمم غرق میکردم خدای شما میتونید همچین کاری بکنید؟
عتراف میکنم که وقتی کوچیک بودم،وقتی میرفتیم خونه ی کسی مهمونی که از طرف خوشم نمیومد،میرفتم تو دستشویی شون آبو باز میزاشتم میومدم بیرون که پول آبشون زیاد بیاد!!!!!!!! بعله .... همچین عتیقه ای بودم من
عتراف میکنم بچه که بودم از ناودون آب بارون میخوردم لامصب عجب مزه ای هم داشت................ ^_
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر می کردم بچه ها که تو شکم هستن از طول موهاشون می فهمن دخترن یا پسر؟؟؟؟
اعتراف میکنم بزرگترین دغدغه ی من تو دوران کودکی این بود که مامانم با کلاغا چطور ارتباط برقرار می کرد ؟!! لامصب همه ی نمراتمو می دونست
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم