{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم هر وقت ک خودکار جدید خریدم انگیزم واس نوشتن بیشتر شده...شومام مث من هستین؟؟؟؟؟
خدایی بیاین اعتراف کنیم همه ما حداقل یکبار سعی کردیم با زدن شماره های چرت و پرت خط اعتباریمون رو شارژ کنیم :)))
اعتراف میکنم بچه که بودم شبا پیش داداشم میخوابیدم...... وسطای شب که مطمئن میشدم که خوابش سنگین شده دستشو میکردم تو دماغم!! :)))
اعتراف میکنم... . . . . . . . . یک بار دیدم توی سطل جلو یکی از اتاقای خوابگاه پوست آناناس افتاده منم برداشتم انداختم تو سطل خودمون هرکی دید فکر کنه ما خوردیم...
قانون جاذبه آدما میگه: براي داشتن "هاني" شما احتياج به مقاديري"ماني" داريد...!به عبارتي هرکي مانيش بيش هانيش بيشتر....:))))
اعتراف میکنم با شروع شدن خانه تکانی در خانه ما؛من نه تنها کلاسهای دانشگاه رو نمی پیچونم.تازه اصرار می کنم کلاس جبرانی هم بذارند.یه همچین دختر فعالی داره مامانم :|
اعتراف میکنم من حاضرم هرروز آمونیاک خالص تنفس کنم ولی بوی ماه مهر به مشامم نرسه :|
اعتراف میکنم 2 ماه تمام تکرار برنامه ی هفت ترانه رو می دیدم تو نظرسنجی شرکت میکردم. تاااااااااااززززززه کلی ذوق میکردم که ترانه ی انتخابیم اول شده :-)))))
اعتراف میکنم چندروزپیش فهمیدم زی زی گولو نمیگفته : زی زی گوله تا به تا،می گفته: درازکوتاه تا به تا!! اصلابغض توچشمام حلقه زد! اصلایه شکستی خوردم کمرم شکست!
اعتراف میکنم چند وقت پیش خیلی احساس غربت کردم تا اینکه . . یهو دیدم گم شدم خونوادم به پلیس خبر دادن و پیدام کردن اصن یه وضیه دیگه ادم اختیار احساسشم نداره...
اعتراف میکنم ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻐﺰ ﭘﺴﺘﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺎﻡ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻮﺭ ﭘﺴﺘﻪ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ میک ﺑﺰﻧﻢ !!!!! ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﺿﺎﻳﻊ ﺑﻮﺩﻡ . ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻳﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﮑﻞ ﺑﻮﺩﻧﻢ میوﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﮑﺸﻢ .
اعتراف میکنم هر وقت میخوام تنهایی فیلم ترسناک ببینم ؛ یا میذارم روی دور تند !!! یا صداشو قطع میکنم !!! اما در جمع صدا رو میذارم آخر! اونوقت اصرار دارم که تمام فیلم رو باید ببینیم .....
اعتراف ميكنم موهامو از ته زدم نه بخاطر كودكان سرطاني بخاطر دوستم كه سربازه اونوقت ايشون وقتي منو ديد فقط همين رو بهم گفت خداوکیلی قیافت خیلی ضایست
اعتراف میکنم بچه که بودم خیلی از فوتبال بدم میومد و تنها امیدم این بود که مثه سریالا قسمت اخر داره خب بچه بودم مثلا شما خودت بچه بودی انیشتین بودی لایکم یادت نره جون ما
اعتراف می کنم اولین باری که خواستم برای مامانم روز مادر کادو بگیریم رفتم و از تو کیفش پول گرفتم ولی خوب حواسم نبود کم ورداشتم و فقط تونستم باهاش یه شاخه گل بگیرم آخه مامانم طفلی اونقد خوشحال شد
اعتراف می کنم من هر وقت دانشگاه قرار بود کنفرانس یا تحقیق بدم اولش می دادم مامانم بخونه اون هم که متوجه نمی شد هی پشت سر هم فقط تشویق می کرد
اعتراف میکنم هر وقت ک خودکار جدید خریدم انگیزم واس نوشتن بیشتر شده...شومام مث من هستین؟؟؟؟؟
خدایی بیاین اعتراف کنیم همه ما حداقل یکبار سعی کردیم با زدن شماره های چرت و پرت خط اعتباریمون رو شارژ کنیم :)))
اعتراف میکنم بچه که بودم شبا پیش داداشم میخوابیدم...... وسطای شب که مطمئن میشدم که خوابش سنگین شده دستشو میکردم تو دماغم!! :)))
اعتراف میکنم... . . . . . . . . یک بار دیدم توی سطل جلو یکی از اتاقای خوابگاه پوست آناناس افتاده منم برداشتم انداختم تو سطل خودمون هرکی دید فکر کنه ما خوردیم...
قانون جاذبه آدما میگه: براي داشتن "هاني" شما احتياج به مقاديري"ماني" داريد...!به عبارتي هرکي مانيش بيش هانيش بيشتر....:))))
اعتراف میکنم با شروع شدن خانه تکانی در خانه ما؛من نه تنها کلاسهای دانشگاه رو نمی پیچونم.تازه اصرار می کنم کلاس جبرانی هم بذارند.یه همچین دختر فعالی داره مامانم :|
اعتراف میکنم من حاضرم هرروز آمونیاک خالص تنفس کنم ولی بوی ماه مهر به مشامم نرسه :|
اعتراف میکنم 2 ماه تمام تکرار برنامه ی هفت ترانه رو می دیدم تو نظرسنجی شرکت میکردم. تاااااااااااززززززه کلی ذوق میکردم که ترانه ی انتخابیم اول شده :-)))))
اعتراف میکنم چندروزپیش فهمیدم زی زی گولو نمیگفته : زی زی گوله تا به تا،می گفته: درازکوتاه تا به تا!! اصلابغض توچشمام حلقه زد! اصلایه شکستی خوردم کمرم شکست!
اعتراف میکنم چند وقت پیش خیلی احساس غربت کردم تا اینکه . . یهو دیدم گم شدم خونوادم به پلیس خبر دادن و پیدام کردن اصن یه وضیه دیگه ادم اختیار احساسشم نداره...
اعتراف میکنم ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻐﺰ ﭘﺴﺘﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺎﻡ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻮﺭ ﭘﺴﺘﻪ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ میک ﺑﺰﻧﻢ !!!!! ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﺿﺎﻳﻊ ﺑﻮﺩﻡ . ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻳﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﮑﻞ ﺑﻮﺩﻧﻢ میوﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﮑﺸﻢ .
اعتراف میکنم هر وقت میخوام تنهایی فیلم ترسناک ببینم ؛ یا میذارم روی دور تند !!! یا صداشو قطع میکنم !!! اما در جمع صدا رو میذارم آخر! اونوقت اصرار دارم که تمام فیلم رو باید ببینیم .....
اعتراف ميكنم موهامو از ته زدم نه بخاطر كودكان سرطاني بخاطر دوستم كه سربازه اونوقت ايشون وقتي منو ديد فقط همين رو بهم گفت خداوکیلی قیافت خیلی ضایست
اعتراف میکنم بچه که بودم خیلی از فوتبال بدم میومد و تنها امیدم این بود که مثه سریالا قسمت اخر داره خب بچه بودم مثلا شما خودت بچه بودی انیشتین بودی لایکم یادت نره جون ما
اعتراف می کنم اولین باری که خواستم برای مامانم روز مادر کادو بگیریم رفتم و از تو کیفش پول گرفتم ولی خوب حواسم نبود کم ورداشتم و فقط تونستم باهاش یه شاخه گل بگیرم آخه مامانم طفلی اونقد خوشحال شد
اعتراف می کنم من هر وقت دانشگاه قرار بود کنفرانس یا تحقیق بدم اولش می دادم مامانم بخونه اون هم که متوجه نمی شد هی پشت سر هم فقط تشویق می کرد
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم