اعتراف می کنم بچه ک بودم هر وقت ک ی مورچه میدیدم دورش آب میریختم تا از گشنگی زجرکش شه... اما حالا . . . . . .تا ی مورچه میبینم روش آب میریزم تا همون لحظه بمیره،زجر کش نشه دیگهههههه :-/

اعتراف میکنم چندین ساله از ترس زلزله شبا نمیتونم با لباس راحتی بخوابم!

باید اعتراف کنم یه روز داشتیم میرفتیم مسافرت رسیدیم به عوارضی پول خورد نداشتیم به مرده موز دادیم!!! :| تازه خیلی هم خوشحال شد میخواست بقیشو پس بده. :‎(‎

اعتراف میکنم زمان خیلی دور تو حیاط مدرسه با دوستم قدم میزدیم ناظم مدرسه صدامون میکرد میرفتیم نزدیکش با ترس و دلهره می گفت کجا میرید من -__- میریم بوفه با شلینگ نوازشمون میکرد می گفت برید

بادیدن تصاویر کنکوربه این نتیجه رسیدم که قیافه با رتبه رابطه معکوس داره  هرچی قیافه بدتررتبه بهتر

اعتراف میکنم هر دفه که شارژ میخرم نصفش صرف این نقطه هایی که وسط حرفام میزارم میشه.....همین نقطه هارو میگما.... شماهم اینطوریین یا فقط من اینطوریم؟؟؟؟؟؟

اعتراف میکنم  بچه که بودم بهترین تفریحم این بودکه سنجاقک هایی که روی شمشادای جلوی خونمون مینشستنو بگیرم هردوتا بالشونوبکنم بعد دوباره ولشون کنم همونجاتادوباره پرواز کنند* - *

اعتراف میکنم وقتی که شیش سالم بود جیش کردم داخل ساندیس ودادم به یه نفر که بخوره اونم تا تهشوخورد تنها اعتراضشم این بود که چرا ساندیسش گرمه!!!! کثافتم خودتی بخدا الان که یادش میفتم عذاب وجدان میگیرم.

خوشبختي يعني در عين خستگي كه حوصله خشك كردن موهاتو نداري چون شديدا خسته اي شوهرت بياد و موهاتو خشك كنه چون ميدونه شديدا سرمايي هستي و سيستم ايمني بدنت هم خيلي ضعيفه

اعتراف میکنم که تو بچگیام فکر میکردم زنو شوهر با هم خواهرو برادرن :))

اعتراف میکنم < ریختم به حسابت > قشنگترین جمله ای که میشه از زبونه یه نفر شنید

اعتراف میکنم وقتی میدیدم مدیر جوکامو مینوشت محتوای تکراری منم میرفتم تمام سایتو میگشتم دنیال جوکی که مثل من بود!!! خوب چیه حسودیم میشد

اعتراف ممیکنم تهنا مخاطب خاصم بیتاس . . . . . . که اونم اژانس سرکوچمونه

اعتراف میکنم تو عمرم غیبت نکردم فحش ندادم  دعوا نکردم زیر ابرو هامو برنداشتم با دخترا نگشتم چاپلوسی نکردم فقط نمیدونم چرا همه بهم میگن دروغگو

اعتراف میکنم ناداوری (نامردی) با کیفیت فول اچ دی تا حالا ندیده بودم! سعید عبدولی طلایی کشور عزیزمون ایرانه!  برا من که اینطوره شما چطور ؟؟؟

اعتراف میکنم نه سالم ک بودم مامان بابام دعواشون شد بعد منم دلسوووووز با ی جارو از پشت بابام رو مورد ضربوشتم قراردادم.مدیونید فک کنید دو ساعت بعد اونا اشتی کردنو بنده رو بی محل