اعتراف میکنم نبوغ خودم رو وقتی فهمیدم که فندک یکی از فامیل تموم شد و من با کلی بدبختی و البته شوق پرش کردم اون هم با آب!!!!!!؟؟؟؟؟ تا یه مدت هر وقت منو میدید کلی میخندید

اعتراف میکنم من سعی نمیکـنم جـــذاب باشم...جــذاب سعی میــکنه من باشه.. جملـــه ی سنــگینیه یکی بگیــرش کمـرم شیکستـــ!!!!

اعتراف میکنم با داشتن 18 سال سن هنوز از خمیردندون بچه استفاده میکنم  تازه سرمم با شامپو بچه میشورم  بله ما کودک درونمون بیرونه ^ _ ^

اعتراف مي كنم وقتي بچه بودم تو حموم موقعه سر شستنم ميچسبيدم به ديوار كه كسي پشتم نباشه

اعتراف میکنم از الان به بعد هروقت صدایه مرتضی پاشاییو بشنوم بی اختیار اشکم در میاد خیلی دوسش داشتم با تمام اهنگاش برام خاطره ساخته بود..کاش اینقد زود نمیرفت

اعتراف میکنم هر وقت یکی از پستام تعیید میشه هم از کامپیتر هم از گوشی هم گوشی داداشام هم لبتاب بابام هم گوشیش کلا حدود 6 تا از لایکا مال خودمه

اعتراف می کنم که: بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

امروز دوستم عکس دوست پسرش رو اورده بود مدرسه و نشون ما میداد تنها چیزی که اون لحظه توی ذهنم اومد این بود : اونی که تو بهش میگی مخاطب خاص یه عمره سوژه خنده ماست

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم محرم تو زمستون بود بارون میگرفت پیش خودم میگفتم آسمون به حال امام حسین گریه میکنه بیشتر ناراحت میشدم :((((((((

سیگاری نیستم!!! اما چندیست از بهمنی میکشم که شوهر عمه ام خونمون جا گذاشته!!! مفت باشه کوفت باشه

اعترف ميكنم وقتي كوچيك بودم به باغچه جلوي خونمون كه آب ميدادم آب و خاك كه قاطي ميشد فك ميكردم يه شيركاكائوي خوشمزه س . به به عجب چيزي برم يذره بخورم...... خو چيكاركنم كوشولو بودم دوس داشتم خخخخخ

بچه برادرم دوسالشه جزآهنگ هوایی شدی محسن یگانه باچیز دیگه ای نمیرقصه والامابچه بودیم برامون دست که میزدن کل طول وعرض اتاقویورتمه میرفتیم........

اعتراف میکنم تا هشت سالگی فکر دم دارم تو یه فیلم بازی میکنم همشم دنبال دوربین میگشتم هیچ وقتم پیداش نکردم. اما بالاخره پیداش میکنم ودیگه نمیزارم از زندگی شخصی فیلم بگیره والا

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم.فک می کردم وقتی ما سالم به دنیا اومدیم .تو دلم خوشحال بودم که ،خدا دیگه نمی تونه ما رو کور و کر وفلج و بیمار و ... کنه. خوب چیه بچه بودم دیگه.^_^

اعتراف میکنم من از حدسای جالب گوگل نمیترسم... من از روزی میترسم که یه حرف رو که بنویسی چیزایی که خودت قبلا سرچ کردی رو بنویسه...اصن کابووسمه شما هم مثه منین؟ :)

اعتراف میکنم من يه نفرو دیدم تا سن 13 سالگی بیشتر شبا جاشو خیس میکرد . صبحش صبحونه مامانش حسابی با جارو تامینش میکرد .وای عجب اعترافه بدی بود.خدا امشبو هم به بعضیا رحم کنه.