اعتراف میکنم ینج دقبقه مونده به اذون با یه شیشه اب میشینم جلو تی وی و تا صبح جلوی دستشویی چرت می زنم و هرشب میگم فردا غلط بکنم اب بخورم ولی بازم ظهر از جلو دسشویی جمعم می کنن

اعتراف میکنم یکی از تفریحات سالمم این بود که شبا عینک دودی میزدمو میرفت پشه ها دور لامپو میکشتم..

یکی از افتخاراتم اینه که توی دفتر انظباطی مدرسه که برا هر کسی تخلفاتشو مینویسن ...دیگ جایی نمونده مورد دیگ ای بنویسن برام ^_^ خدا حفظم کنه ^_^

اعتراف میکنم بچه که بودم کف حموم رو با صابون لیز میکردم بعد عین منګلا اسکی میرفتم امکانات نبود میفهمی نبود بخدا

اعتراف می کنم هزار سالمه اما هنوز فرق بین مخروط و مخلوط رو نمی دونم. آبروم رفت!

اعتراف میکنم ... بچه که بودم وقتی وسط فیلما تبلیغ نشون میداد فکر میکردم بازیگرها و دست اندرکارا دستشویی میرن و یه اب میخورن برمیگردن !

اعتراف میکنم بزرگ ترین اشتباه زندگیم این بود که به بابام پیشنهاد کردم که وقتی که بیکاره بیاد با موبایلم حکم بازی کنه .

اعتراف میکنم این چوبشور کنجدیارو اول کنجداشو میخورم بعد میرم سراغه خود چوبشور! :)))

اعطراف میکنم بچه که بودم وقتی با مادرم دعوام میشدیواشکی پشتش راه میرفتمو براش شاخ میذاشتم چیه چرا اونجوری نگا میکنی هم بچه بودم هم ادمو خیلی عصبی میکرد بعد متوجه شدنش شرایط منو تصور کنید واویلا

اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم خودمو ببا تمام قدرت میکوبیدم به دیوار تا بالای سرم مثل کارتون ها از این پرنده ها بچرخه که یکیشونو بگیرم

اعتراف میکنم من اونی بودم که یه بطری رنگو توی کیف یکی از همکلاسیام تو دبستان خالی کردم و مدیر یه نفر دیگه رو اخراج کرد!!!!! خدایا العفو

اعتراف میکنم هروقت از جلو میوه فروشی رد میشم کلی دقت میکنم شاید یه میوه جدیییییید ببینم‏!‏ یه میوه ای که نه تاحالا خورده باشم نه دیده باشم‏!‏‏!‏

اعتراف میکنم روزی یه بار وای فای گوشیمو روشن میکنم به امید اینکه همسایمون پسوردشو وای فاشونو برداشته باشه :|

  اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم این مورچه طلایی کوچیکا خارجین :) اوا !

اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم خودمو ببا تمام قدرت میکوبیدم به دیوار تا بالای سرم مثل کارتون ها از این پرنده ها بچرخه که یکیشونو بگیرم

اعتراف می کنم کوچیک که بودم فک میکردم همه ی ادما دزدن جز فامیلای ما اما الان که بزرگ شدم  . . . . . . . . . هم همین فکرو میکنم