{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم زمان مدرسه 1 روزهایی از ترس امتحان دل درد الکی میگرفتم که نرم مدرسه ، درسته مامانم مجبورم میکرد کلی کته ماست بخورم ولی چون تو مرکز توجه قرار میگرفتم خیلی حال میداد
اعتراف میکنم اولین بار که وارد مترو شدم فک کردم چرا مردم موقع خروج دستشونو میذارن روی محل کارت منم دست خالیمو گذاشتم اونجا... اصن یه وضی کشتله
اعتراف میکنم از با اینکه الفبای انگلیسی رو کاملا حفظم، ولی الفبای فارسی رو تا نصفه بلدم! شمام ایطوری هستید، میگی نه؟ امتحان کن!! (من بعد از "ذ" رو گیر میکنم!)
اعتراف میکنم تا همین دو سه سال پیش فک میکردم میانجیگری یه نوع غذائه مثلا جیگر شکم پر یا یه همچین چیزای:)) هااااا؟؟؟؟؟؟؟چیهههه؟؟؟؟؟خو کسی منو در جریان نذاشته بود=)))))
اعتراف میکنم هر وقت میخوام پست بذارم میرم تو دستشویی در مورد پستم فک میکنم ببخشید دیگه :ا
عتراف میکنم بچه ک بودم (بچه ها ، الان بزرگ شدم ) از مسواک زدن میترسیدم ینی همچین طفلی بودم ، خنگولم خودتی :0
اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان 4واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.
اعتراف میکنم که هروقت تو خونه بهم زور میگن تهدید میکنم که تو چهار جک ثبت میکنم همین جوری که سریع میان سریع هم میرن تهدید قشنگیه نه؟؟؟؟؟؟ نه؟o_O
اعتراف میکنم هربار که میام 4جوک علاوه بر پستای بچه ها پستای خودمم لایک میکنم عین اینه که یه نامزد انتخاباتی بره به خودش رأی بده :-))) چه کنم که اینجا غریبم!
اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.
اعتراف میکنم اولین باری که خواستم با موبایل تماس بگیرم هی دکمه سبز گوشی رو میزدم میذاشتم دم گوشم ولی چون بوق آزاد نداشت نتونستم تماس بگیرم B-)
عتراف میکنم 9 سالم که بود روز عروسی برادرم به محض ورود عروس داماد پولایی که به شکل پاپیون ریختن رو سرشونو منگنه شو باز کردمو رفتم 4تا پفک 5تومنی خریدم و 2تاشو خوردمو اومدم به ادامه مجلس رسیدم
عاغا اعتراف میکنم دفعه اولی که اومدم تو4jokرفتم به خواهرم گفتم "اینا چقدر بی سوادن به قران رونوشتن به غرعان " خداصبرتون بده که با من شدید 75میلیون نفر
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم فواره های رنگی توی پارکها همشون شربت هستن . یکی دوبارم خواستم ازشون بخورم که با برخورد سری فک و فامیل مواجه شدم یعنی من همچین بچه ای بودم
اعتراف میکنم بچه که بودم پیرهن رنگ روشن می پوشیدم میرفتم مسجد زنجیر میزدم فرداش تو مدرسه ب دوستام میگفتم پیرهن من سیاه تره من از تو بیشتر زنجیر زدم...
اعتراف میکنم نصف "آره یادم میاد" هایی که گفتم چاخان بوده ... حوصله نداشتم طرف تعریف کنه ! :)))))))
اعتراف میکنم زمان مدرسه 1 روزهایی از ترس امتحان دل درد الکی میگرفتم که نرم مدرسه ، درسته مامانم مجبورم میکرد کلی کته ماست بخورم ولی چون تو مرکز توجه قرار میگرفتم خیلی حال میداد
اعتراف میکنم اولین بار که وارد مترو شدم فک کردم چرا مردم موقع خروج دستشونو میذارن روی محل کارت منم دست خالیمو گذاشتم اونجا... اصن یه وضی کشتله
اعتراف میکنم از با اینکه الفبای انگلیسی رو کاملا حفظم، ولی الفبای فارسی رو تا نصفه بلدم! شمام ایطوری هستید، میگی نه؟ امتحان کن!! (من بعد از "ذ" رو گیر میکنم!)
اعتراف میکنم تا همین دو سه سال پیش فک میکردم میانجیگری یه نوع غذائه مثلا جیگر شکم پر یا یه همچین چیزای:)) هااااا؟؟؟؟؟؟؟چیهههه؟؟؟؟؟خو کسی منو در جریان نذاشته بود=)))))
اعتراف میکنم هر وقت میخوام پست بذارم میرم تو دستشویی در مورد پستم فک میکنم ببخشید دیگه :ا
عتراف میکنم بچه ک بودم (بچه ها ، الان بزرگ شدم ) از مسواک زدن میترسیدم ینی همچین طفلی بودم ، خنگولم خودتی :0
اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان 4واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.
اعتراف میکنم که هروقت تو خونه بهم زور میگن تهدید میکنم که تو چهار جک ثبت میکنم همین جوری که سریع میان سریع هم میرن تهدید قشنگیه نه؟؟؟؟؟؟ نه؟o_O
اعتراف میکنم هربار که میام 4جوک علاوه بر پستای بچه ها پستای خودمم لایک میکنم عین اینه که یه نامزد انتخاباتی بره به خودش رأی بده :-))) چه کنم که اینجا غریبم!
اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.
اعتراف میکنم اولین باری که خواستم با موبایل تماس بگیرم هی دکمه سبز گوشی رو میزدم میذاشتم دم گوشم ولی چون بوق آزاد نداشت نتونستم تماس بگیرم B-)
عتراف میکنم 9 سالم که بود روز عروسی برادرم به محض ورود عروس داماد پولایی که به شکل پاپیون ریختن رو سرشونو منگنه شو باز کردمو رفتم 4تا پفک 5تومنی خریدم و 2تاشو خوردمو اومدم به ادامه مجلس رسیدم
عاغا اعتراف میکنم دفعه اولی که اومدم تو4jokرفتم به خواهرم گفتم "اینا چقدر بی سوادن به قران رونوشتن به غرعان " خداصبرتون بده که با من شدید 75میلیون نفر
اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم فواره های رنگی توی پارکها همشون شربت هستن . یکی دوبارم خواستم ازشون بخورم که با برخورد سری فک و فامیل مواجه شدم یعنی من همچین بچه ای بودم
اعتراف میکنم بچه که بودم پیرهن رنگ روشن می پوشیدم میرفتم مسجد زنجیر میزدم فرداش تو مدرسه ب دوستام میگفتم پیرهن من سیاه تره من از تو بیشتر زنجیر زدم...
اعتراف میکنم نصف "آره یادم میاد" هایی که گفتم چاخان بوده ... حوصله نداشتم طرف تعریف کنه ! :)))))))
{{::'controllers.mainSite.Group1' | translate}} اس ام اس فوکاهی / اس ام اس اعتراف میکنم